فصل۲

فصل۲
P7🥲🫂💕
ا.ت«منتظر کوک بودم که اومد
کوک«بريم
ا.ت«دنبال کوک رفتم اتاقش.....هنوز مثل قدیم بود«کوک دکورت رو عوض نکردی همون تم طوسی ومشکی مونده
کوک«آره دلم نخواست
ا.ت«من الان لباس ندارم
کوک«کمد بغلی رو باز کن
ا.ت«در کمد بغلی رو باز کردم که لباس های قبل از اینکه جیهون بدزدیم رو دیدم«کوک تو هنوز اینارو داری
کوک«آره مگه باید مینداختمشون دور
ا.ت«یکی از لباسارو برداشتم...«برو بیرون میخوام لباس عوض کنم
کوک«نه نمیرم
ا.ت«بانی اذیت نکن دیگه...
کوک«یه بار دیگه اون کلمه رو بگو
ا.ت«بانی
کوک«واییییییییییی قلبم
ا.ت«حالا مزه نریز برو
کوک«باشه باشه رفتم
ا.ت«بعد رفتن کوک لباساشو پوشیدم.....«میتونی بیای
کوک«نگا کن بیبیم چه کیوت شده
ا.ت«بسه بسه چندشم شد ایششششش....رفتم نشستم رو صندلی جلو میز آرایش .....موهامو باز کردم.....با شونه رو میز اونارو شونه کردم.....بعد رفتم دستشویی صورتم رو شستم.....رفتم رو تخت که کوک بغلم کرد.....منم سرم رو گذاشتم رو سینش و خوابیدم
ا.ت«داداشی.....
؟«ا.ت
ا.ت«داداش جونم
؟«بیا بریم خونه......
؟«نه ا.ت....نبریدش
ا.ت«داداش کمکم کن
ا.ت«نهههههههه. ......یهو از خواب پریدم که با بیدار شدن من کوک هم بیدار شد.......کوک رو محکم بغل کردم
کوک«ا.ت چیشده؟

اسلاید ۲ لباس ا.ت
این لباس تو پارت ۵ هم بود این همونه