چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت
چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت
نبرد تن به تنش شد تمام بر می گشت
عموی کوچک سادات حاجی عشق است
ز طوف صاحب بیت الحرام بر می گشت
دو تا حرم که در آغوش یکدگر بودند
امامزاده به دوش امام بر می گشت
چه می شد اینکه به او قدری آب می دادند
که طفلکی به حرم تشنه کام بر می گشت
سه شعبه آمد و بخت رباب برگرداند
پدر خجل شده سمت خیام بر می گشت
دوباره یک دو قدم سوی معرکه می رفت
دوباره سوی حرم یک دو گام بر می گشت
چه می شد اینکه دعای رباب را بخرند
که تیر آمده با احترام بر می گشت
سرش به سینۀ بابا، تنش به زیر عبا
چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت
@akhare_zaman
نبرد تن به تنش شد تمام بر می گشت
عموی کوچک سادات حاجی عشق است
ز طوف صاحب بیت الحرام بر می گشت
دو تا حرم که در آغوش یکدگر بودند
امامزاده به دوش امام بر می گشت
چه می شد اینکه به او قدری آب می دادند
که طفلکی به حرم تشنه کام بر می گشت
سه شعبه آمد و بخت رباب برگرداند
پدر خجل شده سمت خیام بر می گشت
دوباره یک دو قدم سوی معرکه می رفت
دوباره سوی حرم یک دو گام بر می گشت
چه می شد اینکه دعای رباب را بخرند
که تیر آمده با احترام بر می گشت
سرش به سینۀ بابا، تنش به زیر عبا
چه با وقار از آن ازدحام بر می گشت
@akhare_zaman
- ۶۸۴
- ۱۴ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط