از هرم عطش اگر چه بی تاب شده

از هُرم عطش اگر چه بی تاب شده

با زمزمۀ سه شعبه ای خواب شده

تصویر به خون نشستۀ پیکر او

بر قلب شکستۀ پدر قاب شده


نگاهش دم به دم اعجاز کرده

که او را اینچنین ممتاز کرده

به لطف دست های کوچک خود

گره های بزرگی باز کرده


دلم را غرق خون دیدی و رفتی

شبیه ماه تابیدی و رفتی

اگر چه اشک هایت آتشم زد

چه مظلومانه خندیدی و رفتی


ندارد طاقت این قلب شکسته

ببیند پیکرت در خون نشسته

چگونه من بریزم خاک بابا

به روی این دو چشم نیمه بسته
@akhare_zaman
دیدگاه ها (۱)

پر می کشد پروانه ای زخمی به سویتگهواره ای جان می دهد در آرزو...

بگیر اصغرم را و آبش بدهکه سوزد سرا پایش از تشنگیرخش بوسم اما...

بالا نشسته است که پیغمبرش کنند کوچک ترین امام همین منبرش کنن...

چه با وقار از آن ازدحام بر می گشتنبرد تن به تنش شد تمام بر م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط