از لابلای دفتر خاطراتم ...بوی پاییز می آید ...و من درسطر سطر آن ...برگ برگ آن در حال ریزشم ...ورق می خورم ...و باز نگاه می کنم ...من و تو ...همچون برگ های پاییزی ...سالهاست که برباد رفته ایم ...