تکپارتی(درخواستی) P1
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#هیونجین
علامت ا.ت+ علامت هیونجین_ علامت فلیکس×
ویو یورآ؛
وای به حال اون موقعی که کرمت فعال بشه و الان دقیقا تو موقعیتی بودی که بخاطر حوصله ات که سر رفته بود باعث فعال شدن کرمت شده بود..
کلی برای کرم ریزیت فکر کردی و موقعی که تونستی کرم ریزی مورد نظرتو پیدا کنی لبخندی از رضایت زدی..
میدونستی آخر این ماجرا قراره توسط هیون کلی تنبیه و پاره شی ولی اهمیتی ندادی و از رو مبل بلند شدی..
به طرف فلیکس و هیونجینی که داشتن فوتبال دستی بازی میکردن رفتی..
و موقعی که پیششون رسیدی دست به سینی شده و نگاهتو به فلیکس دادی..
+فلیکس؟
فلیکس بدون اینکه نگاهشو بهت بده لبخندی زدو گفت:بله بانو؟
+میگم..*دستتو بلند کردی و به موهای لختش که جلو چشاش ریخته و مانع دیدش شده بود رسونده و کنار زدی که اینبار چشاشو با تعجب بهت دوخت*چرا اینقد ددی طوری؟
×ها؟؟(چرا گربه یادم افتاد؟😂)
فلیکس نگاهشو ازت گرفت و به هیونجین دوخت..
×دوست دخترت دلش میخاره؟
_فک کنم اره..*عصبی*
+وا..*سرتو به سمت هیونجین حرکت داده و به چشای خون نشسته اش نگاه کردی*چرا مگه جذاب نیست؟
دوباره نگاهتو به فلیکس دادی و با لبخند دوباره لب زدی:آقای لی میشه بگویی چطوری آدم مشروب نخورده مست تو میشه آخه؟
فلیکس خنده پر رنگی زدو گفت:اگه کمی دیگه ادامه بدی نمیتونم نجاتت بدم ها!
_نه بذار ادامه بده...تعداد راند ها با هر کلمه اش زیاد میشه!
+یا...*دوباره نگاهتو به هیونجینی که اینبار واقعا ترسناک بودنشو میتونستی حس کنی دادی و با به چپ گرفتن نگاهش به ادامه کرم ریزیت پرداختی*هیونی تو فک نمیکنی که فلیکس*دوباره نگاهتو به فلیکس دادی*زیادی جذابه؟
_ا.ت بگو ببینم..*دسته فوتبال دستی رو محکم ول کرد و امد طرفت*اگه دلت میخاره...*از کمرت گرفت و چسبوند به میز فوتبال دستی*چرا فقط نمیگی بخارونمش؟
پوزخندی تحویل مرد عصبیت داده و دوباره به فلیکس خیره شدی..
#درخواستی
#هیونجین
علامت ا.ت+ علامت هیونجین_ علامت فلیکس×
ویو یورآ؛
وای به حال اون موقعی که کرمت فعال بشه و الان دقیقا تو موقعیتی بودی که بخاطر حوصله ات که سر رفته بود باعث فعال شدن کرمت شده بود..
کلی برای کرم ریزیت فکر کردی و موقعی که تونستی کرم ریزی مورد نظرتو پیدا کنی لبخندی از رضایت زدی..
میدونستی آخر این ماجرا قراره توسط هیون کلی تنبیه و پاره شی ولی اهمیتی ندادی و از رو مبل بلند شدی..
به طرف فلیکس و هیونجینی که داشتن فوتبال دستی بازی میکردن رفتی..
و موقعی که پیششون رسیدی دست به سینی شده و نگاهتو به فلیکس دادی..
+فلیکس؟
فلیکس بدون اینکه نگاهشو بهت بده لبخندی زدو گفت:بله بانو؟
+میگم..*دستتو بلند کردی و به موهای لختش که جلو چشاش ریخته و مانع دیدش شده بود رسونده و کنار زدی که اینبار چشاشو با تعجب بهت دوخت*چرا اینقد ددی طوری؟
×ها؟؟(چرا گربه یادم افتاد؟😂)
فلیکس نگاهشو ازت گرفت و به هیونجین دوخت..
×دوست دخترت دلش میخاره؟
_فک کنم اره..*عصبی*
+وا..*سرتو به سمت هیونجین حرکت داده و به چشای خون نشسته اش نگاه کردی*چرا مگه جذاب نیست؟
دوباره نگاهتو به فلیکس دادی و با لبخند دوباره لب زدی:آقای لی میشه بگویی چطوری آدم مشروب نخورده مست تو میشه آخه؟
فلیکس خنده پر رنگی زدو گفت:اگه کمی دیگه ادامه بدی نمیتونم نجاتت بدم ها!
_نه بذار ادامه بده...تعداد راند ها با هر کلمه اش زیاد میشه!
+یا...*دوباره نگاهتو به هیونجینی که اینبار واقعا ترسناک بودنشو میتونستی حس کنی دادی و با به چپ گرفتن نگاهش به ادامه کرم ریزیت پرداختی*هیونی تو فک نمیکنی که فلیکس*دوباره نگاهتو به فلیکس دادی*زیادی جذابه؟
_ا.ت بگو ببینم..*دسته فوتبال دستی رو محکم ول کرد و امد طرفت*اگه دلت میخاره...*از کمرت گرفت و چسبوند به میز فوتبال دستی*چرا فقط نمیگی بخارونمش؟
پوزخندی تحویل مرد عصبیت داده و دوباره به فلیکس خیره شدی..
۲۲.۹k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.