وقتی منیجرش بودی اون در خطر بود...

وقتی منیجرش بودی اون در خطر بود...
۲/۲

تیر به من خورد
صدای داد اعضا مخصوصا یونگی تو گوشم می‌پیچید
_نگین،نگین تروخدا جواب بده
+می‌دونی حالا اگر بمیرم خوشحالم که جون کسی که دوست دارم رو نجات دادم
_هی هی تو نباید بری
یونگی سریع نگین رو بلند کرد و از استیج خارج شد از محل کنسرت تا بیمارستان ده دقیقه راه بود یونگی همینجوری داشت به سمت بیمارستان میدوید گریه میکرد که صدای ضعیف یه نفر رو حس کرد وایستاد
+یونگی دوست دارم
_نگین ببخشید که اونجوری بهت گفتم تو نمیدونی من بدون تو میمیرم تروخدا زنده بمون
+دیگه تمام شد قول بده بعد از من خوب زندگی کنی حداقل برای فن هات آهنگ های قشنگی بخون میشه آهنگ آمیگدال رو بخونی (آهنگ مورد علاقه ادمین گلتون😂)
یونگی به بیمارستان رسید در زمان دویدن آهنگ آمیگدال رو می خوند به بیمارستان رسید و
+خداحافظ پیشی کوچولوی من
_خداحافظ ماه کوچولو
(بازم داشت آهنگ رو میخوند)
یونگی وسط راهرو نشسته بود که پسرا اومدن
جیمین:نگین...
_مرد جیمینا نگین مرد همه عمرم رفت
جیهوپ:نگین ...
همه بغض کرده بودن
جیهوپ: اگر میدونستم داشت آخرین لبخند رو میزد بیشتر بهش خیره میشدم
کوک:کاش وقتی ازم شیرموز میخواست بهش میدادم من خیلی اشتباه کردم
(ادمین در حال عر زدن است مزاحم نشوید!!)
_بس کنید ...بس کنیددددد (با داد زیاد)
تهیونگ:هیونگ اروم باش
*دو روز بعد*
روز خاکسپاری نگین یونگی آنقدر حالش بد بود که نرفت
اون میخواست خودکشی کنه که یاد حرف های نگین افتاد
(+اگر مردم هم تو زندگی کن
+به خاطر من ، من از اون بالا می‌بینمت
+منتظر کنسرت های بعدی تو هستم)
_حیف که بهت قول دادم نگین وگرنه الان من پیش تو بودم
خوب بخوابی ماه کوچولو

پایان

#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI