یه یک هفته ای بود خودمو ته دعوامون شدع بود و دعوامون سر ا
یه یک هفته ای بود خودمو ته دعوامون شدع بود و دعوامون سر اینکع من بدون اینکع بهش بگم رفتم خونه ی دوستم اون خیلی به من حرفای بدی زد.
رفتم دور گوشیم تو ایسنتا و یوتیوب و فیسبوک می گشتم که نامجون زنگ زد و گفت:
*سلا ا/ت من یه چند دقیقه ی دیگع میام پیشت کار مهم باهات دارم و قط کرد
یه چند دقیقه گذشت صدا ی زنگ در به صدا اومد رفتم درو باز کردم
+سلام نامجون
*سلام ا/ت
اومد نشست و منم رفتم براش یه کلوچه و قهوه اوردم و شروع کرد به حرف زدن
*ببین ا/ت باید امروز مشکلتون رو حل کنین اینجوری نمی شع تو این هفته ته آب و غذا نداشت و همش پرخاشگری می کرد و با جیمین و جین دعوا می کرد اگع ته یکم دیگع تو خوابگاه بمونع خوابگاه رو هواس
+ببین نامجون اون شروع کردم خیلی بد با من حرف زد اما باشع باش آشتی می کنم
*خوب خداروشکر امروز می گم بیاد و بلند شد تا برع و بابات قهوه و کلوچه تشکر کرد٠
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد رفتن نامجون خیلی خوابم گرفتع بود و رفتم سر تخت و ولو شدم.
بعد یک ساعت توی به خواب عمیق رفتم و متوجع ی دست روز شکمم شدم و چشمامو باز کردم و دیدم ته با لای سرمع
_ببخشید عشقم از معذرت می خوام خیلی بات بد حرف زدم می دونم می بخشیم
+منم مقصر بودم تو هم منو می بخشی
و معذرت خواهی کردیم و آشتی کردیم🤝🏼😁
و بعدش با خاک بر سری گذشت.
با تشکر☆♡
@oneshot
رفتم دور گوشیم تو ایسنتا و یوتیوب و فیسبوک می گشتم که نامجون زنگ زد و گفت:
*سلا ا/ت من یه چند دقیقه ی دیگع میام پیشت کار مهم باهات دارم و قط کرد
یه چند دقیقه گذشت صدا ی زنگ در به صدا اومد رفتم درو باز کردم
+سلام نامجون
*سلام ا/ت
اومد نشست و منم رفتم براش یه کلوچه و قهوه اوردم و شروع کرد به حرف زدن
*ببین ا/ت باید امروز مشکلتون رو حل کنین اینجوری نمی شع تو این هفته ته آب و غذا نداشت و همش پرخاشگری می کرد و با جیمین و جین دعوا می کرد اگع ته یکم دیگع تو خوابگاه بمونع خوابگاه رو هواس
+ببین نامجون اون شروع کردم خیلی بد با من حرف زد اما باشع باش آشتی می کنم
*خوب خداروشکر امروز می گم بیاد و بلند شد تا برع و بابات قهوه و کلوچه تشکر کرد٠
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد رفتن نامجون خیلی خوابم گرفتع بود و رفتم سر تخت و ولو شدم.
بعد یک ساعت توی به خواب عمیق رفتم و متوجع ی دست روز شکمم شدم و چشمامو باز کردم و دیدم ته با لای سرمع
_ببخشید عشقم از معذرت می خوام خیلی بات بد حرف زدم می دونم می بخشیم
+منم مقصر بودم تو هم منو می بخشی
و معذرت خواهی کردیم و آشتی کردیم🤝🏼😁
و بعدش با خاک بر سری گذشت.
با تشکر☆♡
@oneshot
۲۷.۹k
۲۳ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.