نه خسته نیستم
نه خسته نیستم
نا امید هم نیستم
هنوز هم شعر مینویسم
هنوز هم با عکسهایت حرف میزنم
هنوزم عاشقانه هایم را به باد میسپارم تا برایت بیاورد
فقط میدانی گاهی اوقات یک عکس ، یک حرف ، چنان اشکم را در می آورد که فقط باید باشی تا ببینی
نیستی که دستم را بگیری
نیستی تا اشکهایم را پاک کنی
این نبودن هایت من را خسته کرده
همین نداشتن هایت دارد دلم را ذره ذره میکشد
روزها و شب هاست پشت پنجره به انتظار آمدنت نشسته ام
جایت را حتی به بال پروانه ها هم نداده ام
به همین گل خشکیده در گلدان قسم که خسته نیستم
اما خسته از انتظارت هستم
جای خالیت من را خسته کرده
بیا خستگی را از من بگیر .......
نا امید هم نیستم
هنوز هم شعر مینویسم
هنوز هم با عکسهایت حرف میزنم
هنوزم عاشقانه هایم را به باد میسپارم تا برایت بیاورد
فقط میدانی گاهی اوقات یک عکس ، یک حرف ، چنان اشکم را در می آورد که فقط باید باشی تا ببینی
نیستی که دستم را بگیری
نیستی تا اشکهایم را پاک کنی
این نبودن هایت من را خسته کرده
همین نداشتن هایت دارد دلم را ذره ذره میکشد
روزها و شب هاست پشت پنجره به انتظار آمدنت نشسته ام
جایت را حتی به بال پروانه ها هم نداده ام
به همین گل خشکیده در گلدان قسم که خسته نیستم
اما خسته از انتظارت هستم
جای خالیت من را خسته کرده
بیا خستگی را از من بگیر .......
- ۱۶۳
- ۲۸ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط