♠️red light♠️
♠️red light♠️
🩶تک پارتی 🩶
توی خیابون قدم میزدی شب بود ،بیشتر مغازه ها بسته بود .
ولی فقط یکی باز بود اما فوبیای عجیبی به اون مغازه داشتی .
مغازه ماسک دلقک ولی باز پاهات بی قرار بودن .بدون اراده به سمت مغازه حرکت کردی .که پشت ویترین مغازه ایستادی
یکی از ماسک ها توجهت و به خودش جلب کرد .
ماسک خرگوش سفید !
خون رقیق و پر رنگی ازش می چکید !
از روی گوشاش تو روی بینی پر خون بود !
انگار که تازه برای قتل ازش استفاده کرده باشن! ترسیدی!
کم کم حواست اومد سر جاش که دیدی
انعکاس یکی با همون ماسک از پشت سرت توی شیشه افتاده !
قد بلند و لباسای سیاه !
سریع از ترس بر گشتی تا نگاهش کنی که دیدی هیچ کس نبود !
+هوفف حتمی از ترس توهم زدم !
برگشتی تا دوباره نگاه نقاب کنی که یک هو
چراغای مغازه یک هو خاموش شد !
از چیزی که میدیدی چشمات دودو میزد تا فرار کنه !
اون چی ! اون کی ! اون یه چاغو !اون سر یه آدمه!!
دل.گون
🩶تک پارتی 🩶
توی خیابون قدم میزدی شب بود ،بیشتر مغازه ها بسته بود .
ولی فقط یکی باز بود اما فوبیای عجیبی به اون مغازه داشتی .
مغازه ماسک دلقک ولی باز پاهات بی قرار بودن .بدون اراده به سمت مغازه حرکت کردی .که پشت ویترین مغازه ایستادی
یکی از ماسک ها توجهت و به خودش جلب کرد .
ماسک خرگوش سفید !
خون رقیق و پر رنگی ازش می چکید !
از روی گوشاش تو روی بینی پر خون بود !
انگار که تازه برای قتل ازش استفاده کرده باشن! ترسیدی!
کم کم حواست اومد سر جاش که دیدی
انعکاس یکی با همون ماسک از پشت سرت توی شیشه افتاده !
قد بلند و لباسای سیاه !
سریع از ترس بر گشتی تا نگاهش کنی که دیدی هیچ کس نبود !
+هوفف حتمی از ترس توهم زدم !
برگشتی تا دوباره نگاه نقاب کنی که یک هو
چراغای مغازه یک هو خاموش شد !
از چیزی که میدیدی چشمات دودو میزد تا فرار کنه !
اون چی ! اون کی ! اون یه چاغو !اون سر یه آدمه!!
دل.گون
۷.۶k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.