My Star
Part ¹⁶
یونا : راست میگه
ته : نه نه عمرا
هانا : ولی شما الگوی همین
کوک : اوهوم
وِنا : خب چه کنم
دوهیون : برید بتمرگید ادامه ی کارتون و بکنید و شبم مهمونی افسر رئیس یا به قول همه ما و شما داریم
ساعت ۹ شب
ته : کوک یک ساعته قراره بیای
کوک : تهیونگ به هانا بگو بیا " حالش بده "
هانا : چیه کوک
کوک : اون دارویی که برای مواقع استراری بود رو آوردی
هانا : بیا سریع دارو بخور و بیا
کوک : باشه
دارو خوردم و رفتم طبقه ی پایین
کوک : سلام
دوهیون : بیا ما میخوایم شام بخوریم
کوک : میخواستم بگم پدرم گفته برم پیشش و فردا نمیام
ویوی هانا
کوک رفت و ما شام خوردیم
همه : چرا دلم برای افسر جئون تیر میکشه احساس میکنم حالش بده
هانا : بریم من میدونم باید کجا بریم
ته : الو آقای جئون کوک اونجاست ......... ممنونم
ته : کوک پیش پدرت نیست
جیمین : قبرستون
همه رفتیم قبرستون که با کوک رو به رو شدیم
دستاشو گذاشته بود رو زانوهاش و سرشو رو دستاش گذاشته بود آروم رفتیم سمتش
کوک : میدونم اینجایین
نامی : چرا نگفتی کجا میری
کوک : چون نمیخواستم دنبالم بیاین
لیتا : چته چرا اینجوری نشستی
کوک : داشتم با خودم حرف میزدم
جین : پاشو بریم
کوک : نمیخوام
یونگی : چرا نمیخوای
کوک : هوف حالم بده درک میکنین
وانیا : چرا میگی خوبی
کوک : انقدر سوال نپرسید
دوهی : سرما خورده
کوک : دستتو بکش
هانا : نه سرما نخورده کوک پاشو من دیگه دارو ندارم
هوسوک : منتظر توضیح هستیم
هانا : یه بیماریه عجیبه که فقط برای آروم کردن دردش دارو داریم یه مدت خوب شد دوباره حالش بد شده و هیچ اطلاعی از نوع بیماری و اسمش نداریم
کوک : من خوبم برین
هانا : مادرم میدونست چه بیماری ای هست
کوک : بریم خونه بدو هانا بدو
... خونه ...
کوک : آخیش بیرون بده بیاین تو
همه : چه قشنگه
کوک : این بود اینجا ؟
هانا : آره یکم از اون اتاق بی صاحاب بیرون بیای چیزی نمیشه
کوک : ولم کن بزار بمیرم همون جا بپوسم
مانا : دکورشو دوست دارم
کوک : فقط شیرموز داریم
جین : بخاطر سرد نبودنت کاری با شیرموزات ندارم
کوک : هورا ...... چطور شما همه لباساتون عوض شده ؟
دوهیون : تو مهمونی همه رفتیم عوض کردیم
کوک : منم میرم عوض کنم
هانا : برو برو
رفتم بشینم که کوک با بالا تنه ی لخت اومد گفت
کوک : هانا بیا لباس منو پیدا کن
هانا : زیر تختته
کوک: باشه اگه نبود
هانا : سر قبر منه تو کمدته
دوهی : عرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
میرای : پشمام
لیتا : جناب جئون گمشید تو اتاقتون " دستش رو چشمشه "
نامی : یا همون گمشو تو اتاقت
کوک : نمیخوام
هانا : باشه دیگه .......
کوک : رفتم
رفت تو اتاقش
نارا : یه امضا بعداً ازش بگیرم
هانا : منحرفا
لیتا : رفت ؟
جیمین : آره
لیتا : جناب جئون به وعضتونم دقت کنین بعد بیاین بیرون
کوک : ...
یونا : راست میگه
ته : نه نه عمرا
هانا : ولی شما الگوی همین
کوک : اوهوم
وِنا : خب چه کنم
دوهیون : برید بتمرگید ادامه ی کارتون و بکنید و شبم مهمونی افسر رئیس یا به قول همه ما و شما داریم
ساعت ۹ شب
ته : کوک یک ساعته قراره بیای
کوک : تهیونگ به هانا بگو بیا " حالش بده "
هانا : چیه کوک
کوک : اون دارویی که برای مواقع استراری بود رو آوردی
هانا : بیا سریع دارو بخور و بیا
کوک : باشه
دارو خوردم و رفتم طبقه ی پایین
کوک : سلام
دوهیون : بیا ما میخوایم شام بخوریم
کوک : میخواستم بگم پدرم گفته برم پیشش و فردا نمیام
ویوی هانا
کوک رفت و ما شام خوردیم
همه : چرا دلم برای افسر جئون تیر میکشه احساس میکنم حالش بده
هانا : بریم من میدونم باید کجا بریم
ته : الو آقای جئون کوک اونجاست ......... ممنونم
ته : کوک پیش پدرت نیست
جیمین : قبرستون
همه رفتیم قبرستون که با کوک رو به رو شدیم
دستاشو گذاشته بود رو زانوهاش و سرشو رو دستاش گذاشته بود آروم رفتیم سمتش
کوک : میدونم اینجایین
نامی : چرا نگفتی کجا میری
کوک : چون نمیخواستم دنبالم بیاین
لیتا : چته چرا اینجوری نشستی
کوک : داشتم با خودم حرف میزدم
جین : پاشو بریم
کوک : نمیخوام
یونگی : چرا نمیخوای
کوک : هوف حالم بده درک میکنین
وانیا : چرا میگی خوبی
کوک : انقدر سوال نپرسید
دوهی : سرما خورده
کوک : دستتو بکش
هانا : نه سرما نخورده کوک پاشو من دیگه دارو ندارم
هوسوک : منتظر توضیح هستیم
هانا : یه بیماریه عجیبه که فقط برای آروم کردن دردش دارو داریم یه مدت خوب شد دوباره حالش بد شده و هیچ اطلاعی از نوع بیماری و اسمش نداریم
کوک : من خوبم برین
هانا : مادرم میدونست چه بیماری ای هست
کوک : بریم خونه بدو هانا بدو
... خونه ...
کوک : آخیش بیرون بده بیاین تو
همه : چه قشنگه
کوک : این بود اینجا ؟
هانا : آره یکم از اون اتاق بی صاحاب بیرون بیای چیزی نمیشه
کوک : ولم کن بزار بمیرم همون جا بپوسم
مانا : دکورشو دوست دارم
کوک : فقط شیرموز داریم
جین : بخاطر سرد نبودنت کاری با شیرموزات ندارم
کوک : هورا ...... چطور شما همه لباساتون عوض شده ؟
دوهیون : تو مهمونی همه رفتیم عوض کردیم
کوک : منم میرم عوض کنم
هانا : برو برو
رفتم بشینم که کوک با بالا تنه ی لخت اومد گفت
کوک : هانا بیا لباس منو پیدا کن
هانا : زیر تختته
کوک: باشه اگه نبود
هانا : سر قبر منه تو کمدته
دوهی : عرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
میرای : پشمام
لیتا : جناب جئون گمشید تو اتاقتون " دستش رو چشمشه "
نامی : یا همون گمشو تو اتاقت
کوک : نمیخوام
هانا : باشه دیگه .......
کوک : رفتم
رفت تو اتاقش
نارا : یه امضا بعداً ازش بگیرم
هانا : منحرفا
لیتا : رفت ؟
جیمین : آره
لیتا : جناب جئون به وعضتونم دقت کنین بعد بیاین بیرون
کوک : ...
۶.۴k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.