چندپارتی
#چندپارتی
رزِسفید
پارت اول
دستگیره در رو به پایین کشید و درو باز کرد...همزمان در با برخورد به زنگولهای کوچیک...صدای زنگوله در محیط مغازه پخش شد...که باعث شد فروشنده سرش رو بالا بیاره و متوجه مرد قد بلند رو به روش بشه....
+ به گل فروشی من خوش اومدید
_ممنونم
مرد قد بلند با کت چرمی که پوشیده بود و عطری که زده بود توجه بقیه مشتری ها رو به خودش جلب کرده بود...بعضی از مشتری ها یواشکی زیر لب میگفتن
چه جذابه!
شاید درست میگفتن..واقعا زیبا بود..
مرد به سمت گل های رز قدم برداشت و بوی اون ها رو استشمام کرد...و لبخند محوی روی صورتش نشست...
آروم دستی به گلبرگِ رز های رنگارنگ کشید و لطافت اون هارو حس کرد...
نگاهی به فروشنده انداخت...دختری با مو های خورمایی فر فری و بلند ...که موهاش باز بود و روی شونه هاش ریخته بود...
لباس زیبایی به رنگ نسکافهای پوشیده بود و به گرمی از مشتریان مغازه استقبال میکرد...
خوب که دقت کرد...فهمید چشمای دختر قهوهایه!
چشمانش قهوهای بود ، و به وضوح فهمیدم قهوه از سیگار و قلیان اعتیاد آورتر است..
"jeon jongkook"
نگاهش روی دختر متمرکز شده بود...و از دختر چشم بر نمیداشت...
تا این که دختر هم متوجه نگاه های خیره پسر شد و به اون چشم دوخت....
ادامه دارد...
مایل به حمایت؟
نظرت برام مهمه کامنت بزار و نظرتو بگو..
رزِسفید
پارت اول
دستگیره در رو به پایین کشید و درو باز کرد...همزمان در با برخورد به زنگولهای کوچیک...صدای زنگوله در محیط مغازه پخش شد...که باعث شد فروشنده سرش رو بالا بیاره و متوجه مرد قد بلند رو به روش بشه....
+ به گل فروشی من خوش اومدید
_ممنونم
مرد قد بلند با کت چرمی که پوشیده بود و عطری که زده بود توجه بقیه مشتری ها رو به خودش جلب کرده بود...بعضی از مشتری ها یواشکی زیر لب میگفتن
چه جذابه!
شاید درست میگفتن..واقعا زیبا بود..
مرد به سمت گل های رز قدم برداشت و بوی اون ها رو استشمام کرد...و لبخند محوی روی صورتش نشست...
آروم دستی به گلبرگِ رز های رنگارنگ کشید و لطافت اون هارو حس کرد...
نگاهی به فروشنده انداخت...دختری با مو های خورمایی فر فری و بلند ...که موهاش باز بود و روی شونه هاش ریخته بود...
لباس زیبایی به رنگ نسکافهای پوشیده بود و به گرمی از مشتریان مغازه استقبال میکرد...
خوب که دقت کرد...فهمید چشمای دختر قهوهایه!
چشمانش قهوهای بود ، و به وضوح فهمیدم قهوه از سیگار و قلیان اعتیاد آورتر است..
"jeon jongkook"
نگاهش روی دختر متمرکز شده بود...و از دختر چشم بر نمیداشت...
تا این که دختر هم متوجه نگاه های خیره پسر شد و به اون چشم دوخت....
ادامه دارد...
مایل به حمایت؟
نظرت برام مهمه کامنت بزار و نظرتو بگو..
- ۲.۳k
- ۲۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط