part 57
//یهو لینو با اصلحه میاد کنارم//
لینو = اون با تو جایی نمیاد...
بنگ چان = چرا میاد //اصلحشو در میاره وبه سمت قلب لینو شلیک میکنه ...ولی به جای لینو ...هان تیر میخوره ...چون هان وقتی میبینه بنگ چان میخواد لینو رو بزنه ...میره جلو تیر و مانع برخورد تیر با لینو میشه ..//
یوری = هااااااننننننننن //عربده و گریه //
لینو = یوری برو برو برو برو ...فرار کن ...
یوری = ولی هان ...
لینو = اون دیگه مرده ...برو فقط برو ...
یوری = من نمیتونم جایی برم ...//با شکسته شدن گلدین تو سرم از حال رفتم //
........................................................................................
ویو یوری =
از خواب بیدار شدم دیدم دوباره تو همون اتاقم ...یهو تمام اتفاقایی که همین چند ساعت پیش افتاده بود اومد جلو چشمام ...بغض شدیدی گرفتم ...سریع از جام بلند شدم و به سمت در اتاق رفتم و محکم در رو میکوبیدم ...
یوری = این در لعنتی رو باز کنید ...من باید هان رو ببینم ...با شمام ...عوضی ها این در بی صاحابو باز کنید ....//جیغ..فریاد ..گریه //
//یهو در باز شد و چان وارد شد //
چان = هیس هیس اروم باش ...
یوری = من میخوام هان رو ببینم ...خواهش میکنم ...
چان = هان دیگه مرده ...
یوری = توی عوضی کشتیش ...
چان = من نمیخواستم هان رو بکشم ...//فریاد // اون خودش پرید جلوی لینو ...هدف من لینو بود ...
یوری = //گریه// من بدون هان نمیتونم زندگی کنم ..
چان = ...
یوری = چرا این کارو کردی ...از جونم چی میخوای ...هااا //جیغ//
لینو = اون با تو جایی نمیاد...
بنگ چان = چرا میاد //اصلحشو در میاره وبه سمت قلب لینو شلیک میکنه ...ولی به جای لینو ...هان تیر میخوره ...چون هان وقتی میبینه بنگ چان میخواد لینو رو بزنه ...میره جلو تیر و مانع برخورد تیر با لینو میشه ..//
یوری = هااااااننننننننن //عربده و گریه //
لینو = یوری برو برو برو برو ...فرار کن ...
یوری = ولی هان ...
لینو = اون دیگه مرده ...برو فقط برو ...
یوری = من نمیتونم جایی برم ...//با شکسته شدن گلدین تو سرم از حال رفتم //
........................................................................................
ویو یوری =
از خواب بیدار شدم دیدم دوباره تو همون اتاقم ...یهو تمام اتفاقایی که همین چند ساعت پیش افتاده بود اومد جلو چشمام ...بغض شدیدی گرفتم ...سریع از جام بلند شدم و به سمت در اتاق رفتم و محکم در رو میکوبیدم ...
یوری = این در لعنتی رو باز کنید ...من باید هان رو ببینم ...با شمام ...عوضی ها این در بی صاحابو باز کنید ....//جیغ..فریاد ..گریه //
//یهو در باز شد و چان وارد شد //
چان = هیس هیس اروم باش ...
یوری = من میخوام هان رو ببینم ...خواهش میکنم ...
چان = هان دیگه مرده ...
یوری = توی عوضی کشتیش ...
چان = من نمیخواستم هان رو بکشم ...//فریاد // اون خودش پرید جلوی لینو ...هدف من لینو بود ...
یوری = //گریه// من بدون هان نمیتونم زندگی کنم ..
چان = ...
یوری = چرا این کارو کردی ...از جونم چی میخوای ...هااا //جیغ//
- ۷.۴k
- ۳۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط