^سناریو^
^سناریو^
«درخواستی»
«وقتی که داداش اونا 16 سالشه و دستشو میزاره رو لبات و میگه چقدر خوشگلن خوش به حال برادرم»
نامجون:یاا بچه جون تو حق نداری به چیزی که ماله منه دست بزنی..
جین: یااا اون لبا برای ورلد واید هندسامه...
جیهوپ: از جلوی چشمام گمشو برو تا نکشتمت...
ا.ت: یااا اون بچه است..
جیهوپ: بچه باشه حق نداره به اموال من دست بزنه اونا فقط ماله منن..
شوگا: هوی اون لبا فقط ماله منن پس برو گمشو...
جیمین: یااا حق نداری به لبای موچیم دست بزنی...
تهیونگ: یونتان برو عموتو گاز بگیرر به لبای مامانت دست زد
جونگکوک: باشه دیگه از شیرموز خبری نیس اقای جئون..
برادر: نهه قلط کردم من فقط گفتم خوش به حالت..
جونگکوک: خب تو قلط کردی با هفت جد و ابادت پس گمشو از خونم بیرون داداشی جونم...
نظرتون رو بگید.
چرت شد😂🙃
«درخواستی»
«وقتی که داداش اونا 16 سالشه و دستشو میزاره رو لبات و میگه چقدر خوشگلن خوش به حال برادرم»
نامجون:یاا بچه جون تو حق نداری به چیزی که ماله منه دست بزنی..
جین: یااا اون لبا برای ورلد واید هندسامه...
جیهوپ: از جلوی چشمام گمشو برو تا نکشتمت...
ا.ت: یااا اون بچه است..
جیهوپ: بچه باشه حق نداره به اموال من دست بزنه اونا فقط ماله منن..
شوگا: هوی اون لبا فقط ماله منن پس برو گمشو...
جیمین: یااا حق نداری به لبای موچیم دست بزنی...
تهیونگ: یونتان برو عموتو گاز بگیرر به لبای مامانت دست زد
جونگکوک: باشه دیگه از شیرموز خبری نیس اقای جئون..
برادر: نهه قلط کردم من فقط گفتم خوش به حالت..
جونگکوک: خب تو قلط کردی با هفت جد و ابادت پس گمشو از خونم بیرون داداشی جونم...
نظرتون رو بگید.
چرت شد😂🙃
۱۳.۸k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.