آه!
آه!
باز اين دل سرگشتهٔ من
ياد آن قصهٔ شيرين افتاد:
بيستون بود و تمناے دو دوست.
آزمون بود و تماشاے دو عشق.
در زمانے ڪه چو ڪبک،
خنده میزد «شيرين»،
تيشه میزد «فرهاد»!
نه توان گفت به جانبازے فرهاد: افسوس،
نه توان ڪرد ز بیدردے شيرين فرياد.
ڪار «شيرين» به جهان شور برانگيختن است!
عشق در جان ڪسے ريختن است!
ڪار فرهاد برآوردن ميل دل دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با ڪوه در آويختن است.
رمز شيرينے اين قصه ڪجاست؟
که نه تنها شيرين،
بینهايت زيباست
آن ڪه آموخت به ما درس محبت میخواست
جان چراغان ڪنے از عشق ڪسی
به اميدش ببرے رنج بسے.
تب و تابے بُوَدَت هر نفسی.
به وصالے برسے يا نرسی!
سينه ات بیعشق مباد!
#عاشقانه
#خاصترین
باز اين دل سرگشتهٔ من
ياد آن قصهٔ شيرين افتاد:
بيستون بود و تمناے دو دوست.
آزمون بود و تماشاے دو عشق.
در زمانے ڪه چو ڪبک،
خنده میزد «شيرين»،
تيشه میزد «فرهاد»!
نه توان گفت به جانبازے فرهاد: افسوس،
نه توان ڪرد ز بیدردے شيرين فرياد.
ڪار «شيرين» به جهان شور برانگيختن است!
عشق در جان ڪسے ريختن است!
ڪار فرهاد برآوردن ميل دل دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با ڪوه در آويختن است.
رمز شيرينے اين قصه ڪجاست؟
که نه تنها شيرين،
بینهايت زيباست
آن ڪه آموخت به ما درس محبت میخواست
جان چراغان ڪنے از عشق ڪسی
به اميدش ببرے رنج بسے.
تب و تابے بُوَدَت هر نفسی.
به وصالے برسے يا نرسی!
سينه ات بیعشق مباد!
#عاشقانه
#خاصترین
۵.۸k
۲۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.