🌱🍒من یک زنِ عاشقم! و این یعنی دلم هیچوقت روی یک خطِ صاف ح
🌱🍒من یک زنِ عاشقم! و این یعنی دلم هیچوقت روی یک خطِ صاف حرکت نمیکند! بلکه حالش از روی ابرها تا عمق اقیانوس، بالا و پایین دارد! این یعنی گاهی پَکَرَم و از تو انتظار دارم بلد باشی حالِ خوب برایم بسازی و گاهی آنقدر سرخوشم که دوست دارم بروم توی خیابان بدوم یا توی خانه برایت پیراهن گلدار بپوشم و تا صبح برقصم و توقع دارم پایهی سرخوشی و دیوانگیهای من باشی!
من رباتِ زنانگی کردن نیستم! که هرروز حواسم به همه چیزِ زندگی باشد و نگذارم هیچ جای کار بلنگد! حواسم باشد همیشه همه چیز برق بزند و غذایم از عصر روی گاز باشد و از دستم درنرود که گوشت و مرغ دارد تمام میشود یا عدس و ماش ته کشیده و باید برویم خرید! که حواسم هم به حالِ تو و هم به مراقبت کردن از بچهها باشد و خودم هیچ توقعی از زندگی نداشته باشم!
من اگر قرار باشد حواسم به تو و بچه ها و زندگی و کارم باشد و همیشه سنگِ تمام برای همه چیز بگذارم و بی توقع عشقم را تحت عنوان وظیفه تقدیمتان کنم، آنوقت خودم کجا قرار است به چشم بیایم؟ کی حواسش جمعِ من است آن وقت!
نه #عزیزجان! من رباتِ زنانگی نیستم! زنانگیِ من مثل گلدانهای کنارِ پنجره هرروز آب دادن میخواهد! هرروز توجه میخواهد و شانهی امن برای تکیه دادن و آغوش و بوسهای که پر از عشق است از سمتِ مردی که مرا و اینکه امروز عاقلم یا دیوانه از چشمم بخواند!
من اگر زنِ خانهای باشم، ممکن است به وقتِ دلگیریام لوبیا پلویش شور شود و زرشک پلو با مرغش بسوزد! ممکن است یک کمد لباسِ اتونکرده تلنبار شود و من هیچ شوقی به اتو کردنشان نداشته باشم! ممکن است هیچ حواسم نباشد و رب و مربا و خیارشور توی یخچال آنقدر بمانند تا کپک بزنند! ممکن است گرد و خاک از سر و کولِ خانه برود اگر هوای خودم غبارآلود باشد!
من نمیتوانم هرروز دستانم را جای گرفتن دست تو با شستن ظرف و پاک کردن سبزی و گردگیری از میزها سرگرم کنم!
من زنِ عاشقِ بهانهگیریام! روی خانهداری و بچهداری و شوهرداریام حساب نکن!
ولی روی عاشقی کردنم و پایهی دیوانگی بودنم و هرروز صبح تا شب و شب تا صبح حرف و حرف و حرف زدن با من حساب کن!
خانهی من شاید گاهی به هم بریزد و درش به روی مهمانها باز نباشد! ولی آغوشِ من حتا اگر به هم ریخته باشم هم به روی تو باز است!🌱🍒
#مانگ_میرزایی
من رباتِ زنانگی کردن نیستم! که هرروز حواسم به همه چیزِ زندگی باشد و نگذارم هیچ جای کار بلنگد! حواسم باشد همیشه همه چیز برق بزند و غذایم از عصر روی گاز باشد و از دستم درنرود که گوشت و مرغ دارد تمام میشود یا عدس و ماش ته کشیده و باید برویم خرید! که حواسم هم به حالِ تو و هم به مراقبت کردن از بچهها باشد و خودم هیچ توقعی از زندگی نداشته باشم!
من اگر قرار باشد حواسم به تو و بچه ها و زندگی و کارم باشد و همیشه سنگِ تمام برای همه چیز بگذارم و بی توقع عشقم را تحت عنوان وظیفه تقدیمتان کنم، آنوقت خودم کجا قرار است به چشم بیایم؟ کی حواسش جمعِ من است آن وقت!
نه #عزیزجان! من رباتِ زنانگی نیستم! زنانگیِ من مثل گلدانهای کنارِ پنجره هرروز آب دادن میخواهد! هرروز توجه میخواهد و شانهی امن برای تکیه دادن و آغوش و بوسهای که پر از عشق است از سمتِ مردی که مرا و اینکه امروز عاقلم یا دیوانه از چشمم بخواند!
من اگر زنِ خانهای باشم، ممکن است به وقتِ دلگیریام لوبیا پلویش شور شود و زرشک پلو با مرغش بسوزد! ممکن است یک کمد لباسِ اتونکرده تلنبار شود و من هیچ شوقی به اتو کردنشان نداشته باشم! ممکن است هیچ حواسم نباشد و رب و مربا و خیارشور توی یخچال آنقدر بمانند تا کپک بزنند! ممکن است گرد و خاک از سر و کولِ خانه برود اگر هوای خودم غبارآلود باشد!
من نمیتوانم هرروز دستانم را جای گرفتن دست تو با شستن ظرف و پاک کردن سبزی و گردگیری از میزها سرگرم کنم!
من زنِ عاشقِ بهانهگیریام! روی خانهداری و بچهداری و شوهرداریام حساب نکن!
ولی روی عاشقی کردنم و پایهی دیوانگی بودنم و هرروز صبح تا شب و شب تا صبح حرف و حرف و حرف زدن با من حساب کن!
خانهی من شاید گاهی به هم بریزد و درش به روی مهمانها باز نباشد! ولی آغوشِ من حتا اگر به هم ریخته باشم هم به روی تو باز است!🌱🍒
#مانگ_میرزایی
۱۳.۴k
۲۷ فروردین ۱۴۰۱