💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
ادامه یpart 18
کوک:خب بچه ها چند تا چیز دیگه هم هست ک قراره بدونین و من میگم
خب بچه ها آروم باشین
رو کرد ب منو مینجی و جیوو و گفت دخترا بیاین بالا
ما ک تعجب کرده بودیم با هم رفتیم بالا
کوک:خب اول میخوام دوست دختر تهیونگ رو بهتون معرفی کنم مینجییییییی
همه جیغ میکشیدن اصن ی وعضیی بودددد
مینجی ک خیلی هیجان زده بود گریش گرفت
تهیونگ اومد و بغلش کرد و بعد رفتن کنار هم وایستادن
کوک:خب و بعدی جینه من میخوام از طرف جین ب جیوو درخواست بدم ک دوست دختر جین بشههه
و همه جا رفته بود رو هوااا
جیوو حتی باورشم نمیشد
جین اومد سمتش و دستشو دراز کرد جیوو هم دستشو گرفت همو بغل کردن اخییییی چقد ب هم میانننن جدی خیلی خوب شد ک اینا رفتن باهم
تو افکارم غرق بودم ک کوک گفت
کوک:خب تا الان دوتا زوج اینجا داریم و من میخوام ی زوج فوق العاده رو بهتون معرفی کنم
بعدم پشت بلند میکروفون گفت
کوک: یونا من.... من دوست دارم .... من واقعا عاشقتم .... ازت میخوام ک دوست دختر من شی
من واقعا خوشکم زده بود
اینجا چ خبرههه
وایییی خدا خیلی قافلگیر کننده بوددددد
من واقعا کوک و دوست داشتم ....گریم گرفت از خوشحالی داشت میومد نزدیکم ک رفتم بغلش کردم
محکم منو تو بغلش فشار داد و گفتم
یونا:منم دوست دارم جونگ کوکااا
و خلاصه ک اون روز همینقدر قافلگیر کننده و تعجب آور و هیجان انگیز بود
(فردا)
از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی بعضی از بچه ها باهام سرد شده بودن و بعضی هام خیلی خوشحال بودن و هی سوال پیچم میکردن کارامو انجام دادم و اومدم بیرون ی دوش 10دقیقه ای گرفتم
لباسامو پوشیدم (عکسشو میزارم)
آرایش کردم و رفتیم صبحانه بخوریم ی میز بزرگ وسط حیاط بود ک مال پسرا و منو مینجی و جیوو بود رفتم و بین کوک و تهیونگ نشستم مینجی کنار تهیونگ نشست و جیوو هم پیش جین
صبحانه خوردیم و کلی حرف زدیم .....
(تا پارت بعد...🖐🏻)
ادامه یpart 18
کوک:خب بچه ها چند تا چیز دیگه هم هست ک قراره بدونین و من میگم
خب بچه ها آروم باشین
رو کرد ب منو مینجی و جیوو و گفت دخترا بیاین بالا
ما ک تعجب کرده بودیم با هم رفتیم بالا
کوک:خب اول میخوام دوست دختر تهیونگ رو بهتون معرفی کنم مینجییییییی
همه جیغ میکشیدن اصن ی وعضیی بودددد
مینجی ک خیلی هیجان زده بود گریش گرفت
تهیونگ اومد و بغلش کرد و بعد رفتن کنار هم وایستادن
کوک:خب و بعدی جینه من میخوام از طرف جین ب جیوو درخواست بدم ک دوست دختر جین بشههه
و همه جا رفته بود رو هوااا
جیوو حتی باورشم نمیشد
جین اومد سمتش و دستشو دراز کرد جیوو هم دستشو گرفت همو بغل کردن اخییییی چقد ب هم میانننن جدی خیلی خوب شد ک اینا رفتن باهم
تو افکارم غرق بودم ک کوک گفت
کوک:خب تا الان دوتا زوج اینجا داریم و من میخوام ی زوج فوق العاده رو بهتون معرفی کنم
بعدم پشت بلند میکروفون گفت
کوک: یونا من.... من دوست دارم .... من واقعا عاشقتم .... ازت میخوام ک دوست دختر من شی
من واقعا خوشکم زده بود
اینجا چ خبرههه
وایییی خدا خیلی قافلگیر کننده بوددددد
من واقعا کوک و دوست داشتم ....گریم گرفت از خوشحالی داشت میومد نزدیکم ک رفتم بغلش کردم
محکم منو تو بغلش فشار داد و گفتم
یونا:منم دوست دارم جونگ کوکااا
و خلاصه ک اون روز همینقدر قافلگیر کننده و تعجب آور و هیجان انگیز بود
(فردا)
از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی بعضی از بچه ها باهام سرد شده بودن و بعضی هام خیلی خوشحال بودن و هی سوال پیچم میکردن کارامو انجام دادم و اومدم بیرون ی دوش 10دقیقه ای گرفتم
لباسامو پوشیدم (عکسشو میزارم)
آرایش کردم و رفتیم صبحانه بخوریم ی میز بزرگ وسط حیاط بود ک مال پسرا و منو مینجی و جیوو بود رفتم و بین کوک و تهیونگ نشستم مینجی کنار تهیونگ نشست و جیوو هم پیش جین
صبحانه خوردیم و کلی حرف زدیم .....
(تا پارت بعد...🖐🏻)
۴.۷k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.