لعنت به من درست همان جای قصه خوابم برد که مادربزرگ میگفت : تو سوار بر یک اسب سفید... دیگر حتی توی خواب هم ندیدم داشتی می آمدی یا می رفتی...!
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.