امشب قلم یاری کند ، تا صُبح غُوغا می کنم
امشب قلم یاری کند ، تا صُبح غُوغا می کنم
آتش به دل ها میزنــم ، وآنگه تماشا می کنم
امشب که مهمانِ منی ؛ دل را مَـــده بر دیگری
هم شمع وهَم پروانه را ؛ همواره شیدا میکنم
پرده بردار از رُخَت؛مست وخراب وسَرخُوشم
یک خُمره می نوشیده ام ،اسرار هُویدا میکنم
ای مُطربِ صاحب نظر ، بر تارِ خودچَنگی بزن
آوازِ خوش سرمیدهم ، مجلس مُصفا می کنم
درکُوی عشق وعاشقی؛ دل را به بازی برده ای
امشب هزاران مثنوی ؛ با عشـق معنا می کنم
شب زنده داری میکنم؛ صبح تا سحر با یاد ِتو
غم را زِ دل وا می نهم ،عُقده زِ دل وا می کنم
بسیار گفتم من تو را ، گیسوی خود شانه مزن
آئیــــنه را بی تاب آن ، زُلــفِ چــلیپا می کنــم
کالای عشق آورده ام ، گـر تو خــریدارم شوی
در ڪـــوچه باغِ خاطره ؛ ولــوله برپا می کنم
صبر و تحمل می کـنم ؛ آزار و هم جُــورِ تو را
امشب دلِ دیوانه را ؛ سرمست و رسوا میکنم
با شعرِ خود " #فـــؤادا " تو صیدِ دلها می کنی
مـن جــان بلا گردانِ آن ، چَشمانِ زیبا می کنم
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAAFuoaddonyatiktak2pgXxCsxw
آتش به دل ها میزنــم ، وآنگه تماشا می کنم
امشب که مهمانِ منی ؛ دل را مَـــده بر دیگری
هم شمع وهَم پروانه را ؛ همواره شیدا میکنم
پرده بردار از رُخَت؛مست وخراب وسَرخُوشم
یک خُمره می نوشیده ام ،اسرار هُویدا میکنم
ای مُطربِ صاحب نظر ، بر تارِ خودچَنگی بزن
آوازِ خوش سرمیدهم ، مجلس مُصفا می کنم
درکُوی عشق وعاشقی؛ دل را به بازی برده ای
امشب هزاران مثنوی ؛ با عشـق معنا می کنم
شب زنده داری میکنم؛ صبح تا سحر با یاد ِتو
غم را زِ دل وا می نهم ،عُقده زِ دل وا می کنم
بسیار گفتم من تو را ، گیسوی خود شانه مزن
آئیــــنه را بی تاب آن ، زُلــفِ چــلیپا می کنــم
کالای عشق آورده ام ، گـر تو خــریدارم شوی
در ڪـــوچه باغِ خاطره ؛ ولــوله برپا می کنم
صبر و تحمل می کـنم ؛ آزار و هم جُــورِ تو را
امشب دلِ دیوانه را ؛ سرمست و رسوا میکنم
با شعرِ خود " #فـــؤادا " تو صیدِ دلها می کنی
مـن جــان بلا گردانِ آن ، چَشمانِ زیبا می کنم
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAAFuoaddonyatiktak2pgXxCsxw
۱.۹k
۱۸ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.