پارت

#پارت_42


- نه به خدا جدیم


+ پس همینو بخریم


- باسه


پول لباسو حساب کردیمو از مغازه زدیم بیرون ...


+ تو چی میخوای ؟


- چیو ؟


+ لباس دیگه


- من الا دیگه جون راه رفتن ندارم ، اینترنتی سفارش میدم


+ نههههه

- چی نه چی شد ( هول )


+ انلاین خوب نی الا بریم بخریم



- ای وای ایتک جانم ، به خدا که پاهام درد میکنه


مگه گوش کرد به حرف ، نه بابا ، الا و به لا باید الا بریم لباس بخریم ....

سه ساعتم برا لباس من گشتیم ، ول لباسی که گرفتیم خیلی خوشگل بود ..


- آخیش بلاخره تموم شد ...



+ چی چیو تموم شد ، من چن تا دیگم باید وسیله بگیرم بابا



یعنی بخدا بگم سه چهار تا سکته زدم دروغ نگفتم ...


- بابا تو مگه توی شکمت بچه نیس ، پس چجوری انقد میتونی راه بری ...


- ایتک به ابلفظل دیگه پاهام جون نداره داره میشکنه


+ بابا شوخی کردم حالا گریه نکن * خنده *
دیدگاه ها (۰)

#پارت_43رفتیم خونه. یه دوش گرفتمک زود رفتم سر جام ، که دیدم...

#پارت_44داشتیم اماده میشدیم برای جشن ، ایتک واقعا توی اون لب...

#پارت_41ایتک رفت اماده بشه منم ، لباسمو پوشیدم منتظر شدم تا ...

#پارت_40لیا دختر خالمه ، یه دختره عوضیی ، چند سال پیش خیلی ج...

P⁷ وای یعنی چی یعنی من باید با تهیونگ‌ ازدواج کنمداشتم فکر م...

من و ملاقات با BTSpart «۹»من : نه پس دوستتون ندارم که پیشتون...

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط