پارت 41
#پارت_41
ایتک رفت اماده بشه منم ، لباسمو پوشیدم منتظر شدم تا بیاد بریم برای جشن لباس بخریم...
+ امادم بریم
سوار ماشین شدیم و چن تا پاساژو زیر و رو کردیم اما ایتک خانوم لباس مورد علاشقونک پیدا نکردن ....
- ایتک بسته تو رو خدا پاهام داره میشکنه ...
+ عععع بابا لبلساشون قشنگ نیست
- فدات بشم اینا بهترین لباسان ، بخدا من موندم تو چی میخوای ...
+ بیا بریم اون یکی پاساژ ، انقدم غر نزن
- ای خداااا بلشه
تمام پاهام داست میشکست ول مگه ایتک خانوم امان میداد ....
دویه تا مغازه رو دیدم تا بلاخره سر یه مغازه وایساد ، یه لباس سر تا پا چرم ، از اونا که به پوستای سفید خیلی میان ...
.چشم ایتک خانوم ما رو گرفت ،،
+ خوشگله
- خیلی زیاد و توی تن تو بهترم میشه
+ جدی میگی یا برا اینکه خسته شدی داری سرمو شیره میمالی ...
ایتک رفت اماده بشه منم ، لباسمو پوشیدم منتظر شدم تا بیاد بریم برای جشن لباس بخریم...
+ امادم بریم
سوار ماشین شدیم و چن تا پاساژو زیر و رو کردیم اما ایتک خانوم لباس مورد علاشقونک پیدا نکردن ....
- ایتک بسته تو رو خدا پاهام داره میشکنه ...
+ عععع بابا لبلساشون قشنگ نیست
- فدات بشم اینا بهترین لباسان ، بخدا من موندم تو چی میخوای ...
+ بیا بریم اون یکی پاساژ ، انقدم غر نزن
- ای خداااا بلشه
تمام پاهام داست میشکست ول مگه ایتک خانوم امان میداد ....
دویه تا مغازه رو دیدم تا بلاخره سر یه مغازه وایساد ، یه لباس سر تا پا چرم ، از اونا که به پوستای سفید خیلی میان ...
.چشم ایتک خانوم ما رو گرفت ،،
+ خوشگله
- خیلی زیاد و توی تن تو بهترم میشه
+ جدی میگی یا برا اینکه خسته شدی داری سرمو شیره میمالی ...
۲.۸k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.