رمان " دیدار دوباره "
رمان " دیدار دوباره "
پارت ۸
رسیدم سریع رفتن لباسامو عوض کردم رفتم توی آشپز خونه که یهویی خانم کارین منو صدا زد برگشتم
خانم کارین= ا.ت به چه عجب ما تو رو دیدم سریع برو به اتاق ۵۵ و صبحانشونو کامل ببر
ا.ت = چشم الان
صبحانه ی اتاق ۵۵ رو تحویل گرفتم و به سمت اتاق رفتم ، وقتی رسیدم در زدم و صدای بم مردی رو شنیدم که گفت بفرمایید منم در رو باز کردن و وارد اتاق شدم اول سرم پایین بود وقتی که کامل داخل اتاق شدم سرمو بلند کردم که دیدم دختر اون آقای دیروز که دیده بودمش روی تخت دراز کشیده بود و خواب بود و پسری روبه روی من بود که یه حوله دور کمرش بود و داشت موهاشو با حوله ی دیگه ای خشک میکرد
ا.ت= صبح بخیر آقا صبحانتون و آوردم واستون چیز دیگه ای لازم ندارید ؟
وقتی برگشت و بهم نگاه کرد محوش شدم وای اون موهای مشکی و زاویه فکی که داشت چشمای کشیده و جذاب که یهویی منو از این خلسه در آورد
( بچه ها نمیدونم چی بنویسم آقاهه یا مرده می نویسم مرده دیگه متوجه بشین اونه بعدا سوپرایز دارم واستون )
مرده= نه چیز دیگه ای لازم ندارم می تونی بری
و من مجبور شدم از اتاق خارج بشم . ولی وقتی دیروز این مرده رو با دختر اون کله گندهه ندیده بودم یعنی کی اومده بود؟ اصلا کی بو؟ این سوالاتی بود که توی ذهنم داشتن می چرخیدن ولی دریغ از جوابی
هی ولش کن به کارم برسم
پارت ۸
رسیدم سریع رفتن لباسامو عوض کردم رفتم توی آشپز خونه که یهویی خانم کارین منو صدا زد برگشتم
خانم کارین= ا.ت به چه عجب ما تو رو دیدم سریع برو به اتاق ۵۵ و صبحانشونو کامل ببر
ا.ت = چشم الان
صبحانه ی اتاق ۵۵ رو تحویل گرفتم و به سمت اتاق رفتم ، وقتی رسیدم در زدم و صدای بم مردی رو شنیدم که گفت بفرمایید منم در رو باز کردن و وارد اتاق شدم اول سرم پایین بود وقتی که کامل داخل اتاق شدم سرمو بلند کردم که دیدم دختر اون آقای دیروز که دیده بودمش روی تخت دراز کشیده بود و خواب بود و پسری روبه روی من بود که یه حوله دور کمرش بود و داشت موهاشو با حوله ی دیگه ای خشک میکرد
ا.ت= صبح بخیر آقا صبحانتون و آوردم واستون چیز دیگه ای لازم ندارید ؟
وقتی برگشت و بهم نگاه کرد محوش شدم وای اون موهای مشکی و زاویه فکی که داشت چشمای کشیده و جذاب که یهویی منو از این خلسه در آورد
( بچه ها نمیدونم چی بنویسم آقاهه یا مرده می نویسم مرده دیگه متوجه بشین اونه بعدا سوپرایز دارم واستون )
مرده= نه چیز دیگه ای لازم ندارم می تونی بری
و من مجبور شدم از اتاق خارج بشم . ولی وقتی دیروز این مرده رو با دختر اون کله گندهه ندیده بودم یعنی کی اومده بود؟ اصلا کی بو؟ این سوالاتی بود که توی ذهنم داشتن می چرخیدن ولی دریغ از جوابی
هی ولش کن به کارم برسم
۸۵۳
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.