در ماشینو باز کن

&در ماشینو باز کن
رزا همینجوری داشت دست و پا میزد
جیمین ماشین باز کرد رزا رو نشوندم رو صندل
کمربندش بستم سوار شدیم درو قفل کردم
@ من باهاتون هیچ جا نمیام
&مگه میخوام بخورمت
#رزا آروم باش
@ من رو ببر خونمون
&دیگه خونه ی ما خونه ی تو هست عزیزم
@اوف اصلا میخوای جهنمم بری برو بریم
نیشخند زدم و گاز دادم
رفتیم سمت خونشون
@ خدافظ
&بیا بریم لباس برادار برمیگردیم خونه ما برای ۳ ،۴ روز لباس بردار
@عمر دیگه ای نداری
&نع
سوار ماشین شدم دست جیمین رو گرفتم
#جیمین دختر گناه داره
&مگه قرار نیست برا‌ما بچه به دنیا بیاره؟ پس باید عادت کنه
(ده دقیقه بعد)
ویو ا.ت
لباسام و وسایل هامو برداشتم
دیدگاه ها (۱)

لباسام و وسایل هامو برداشتمبا مامان خدافظی کردم و رفتم سوار...

&ما هم میایم خطرناک @ مگه بچم&اره #خب بزار اینا رو بزاریم تو...

&نمیدونم رفتیم سمت دختره چشاش رو بسته بود داشت گریه میکرد جی...

@(قه قهه) هستم از اتاقم رفتن بیرون زود لباس پوشیدم گوشی و ای...

پارت ۸ویو سوکجین: رفتیم داخل رستوران. جنگکوک: بچه ها چی میخو...

part ²⁷هانول: یکم، زود نیست برای رفتن؟جونگکوک: نه، ممکنه هر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط