پارت پانزدهم

پارت پانزدهم

وای اونیکس چیکار کردییییی
زنگ زدم به بابام

الو بابا؟

بابام:بعله دخترم

بابا کجایی؟

بابام:بیمارستان

پسره چیشد

بابام:یکم حالش بده ولی تو نیا بمون با بچه ها اینجا فقط بزرگتران

نه بابا باید بیام و قطع کردم

اونیکس:کجا با این عجله؟

به تو هیچ ربطی نداره

اونیکس:ماری با توام منو سگ نکن

اونیکس دیگه نه من تورو میشناسم و نه تو منو و از این به بعد حق هیچ دخالتی در زندگی من رو نداری


اونیکس:ماری!به جون خودت پاتو از در سالن بذاری بیرون اینجارو آتیش میزنم

بدون هیچ توجهی به حرفاش خواستم که برم

و همین کارو کردم رفتم بیمارستان

بابام:دخترم تو چرا اومدی؟

ن بابا ننتونستم ببمونم

وای خدا ببین به چه وضعی انداختش این بدبخترو

مامانم:دخترم دیگه برو

باشه مامان من میرم میبینمت

مامانم :باشه فدات شم تو راه مواظب باش

باش

برگشتی خواستم یکم راه برم بعد ماشین بگیرم

داشتم میرفتم که یه پسری که بوی عرق میداد اومد سمتم با چنتا مرد گنده

خوشگله تنهایی نمیترسی؟

نه برو

اویی خانم چقدر شجاعه

وایسا بینیم چی داری واسمون

دستتو بکش عوضی
ولم کنننننن آشغال


اونیکس:مگه نشنفتی چی میگه ؟

این اینجا چیکار میکنه؟

به هر حال زود رفتم پشت اونیکس و قایم شدم

اون مرده:برو عمو ما با اون کار داریم


اونیکس:اگه میخوای زنده بمونی بهتره همین الان از جلو چشمام گم شین

یکی از اونا گفت :چه بچه پروریی الان حسابتو میرسم

و یه مشت زد به صورت اونیکس

اونیکس:دارم برات

و اونیکس ۳ تاشوننو ناکام کرد و بقیه فرار کردن

منو انداخت پشتش گف

اونیکس:حساب توام خونه میرسم !
دیدگاه ها (۲)

پارت شانزدهم رسیدیم اونیکس:ماری نمیخوای توضیح بدی؟چه توضیحی ...

پارت هفدهمگوشیم دارع زنگ میزنه الو؟اونیکس:سلام خوبی تا فهمید...

پارت چهاردهم منو کشوند رو تختشروع کرد به لبامو مکیدن هی ادا...

پارت سیزدهمخب دیگه برم سالن بینیم مامانم امادس مامانم :ماری ...

پارت اول""داشتم میرفتم که بلیط رو بگیرم تا با لنا بریم سوار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط