پارت سیو هفتم
پارت سیو هفتم
اونیکس**
لنا لوکیشن داد
و منم زود حرکت کردم
ماری**
رفتیم با جک بین بچه ها تا برقصیم
لنا**
واییی من چه غلطی کردمممم
باز دهن لقییی ماری منو میکشععع
بهش نمیگم
واییییییی اوفففف لنا اوف
جک**
ماری داره میرقصه و من محو شدم تو چشماش "
چشماش دارن باهام بازی میکنن
یک لحظه هم نمیتونم چشم ازش بردارم
بعد از ۱۰ دقیقه
اونیکس **
رسیدم !
خواستم که برم تو
نگهبانا جلوم وایسادن
ها؟
نگهبان:نمیتونی وارد شی
از ت یکی اجازه نمیگیرم
نگهبان:جلوشو بگیرین
همشونو هل دادم عقب انقدر مقاومت کردم که یکیش روم اصلحه کشید
ن خوشم اومد می خوای با این جلومو بگیری؟!
پوزخندی زدم و گفتم
بزن!
نگهبان:مقاومت نکنین برین
گفتم بزن یه جوری داد زدم سرش صدای خودم گوشمو کر کرد
و بدون توقف رفتم و اونم ریده بود به شلوارش
رفتم تو
لنا**
اوهههه اومد
این عصبی بودنش منم زنده نمیذاره
اومد سمت من چون دید منو
اونیکس :ماری کو؟
ع ماری! عا ماریی!ی
اونیکس:لنا ماری کو؟چیشده؟
ماریی**
داشتم با جک و چن نفر دیگه میرقصیدم که
چییی؟
اونیکس!
اون اینجا چیکار داره؟
داره با لنا حرف میزنه
داشتم نگاش میکردم که اون منو دید
جک نمیدونست اون اینجاس و صدام کرد دستمو گرف ماری برقص!
اوهههه جک الان وقتش نبود
اونکیس با سرعت مثل عزرائیل اومد سمتم
دستمو گرف
و بدون توقف من با خودش کشید
وایسا اونیکیس! ت اینجا چیکار دارییی؟
اونیکس با توام !وایسااا دستمو شکستیی
وایساااا!اوفففف
جک**
داشتم میرقصیدم که یکدفعه ماری غیبش زد
و اونورو نگا کردم دیدم دست ماری رو یه پسری گرفته و با خودش میکشه!
زود رفتم سمتش و جلوش وایسادم
کجا؟ماری!
اونیکس:ت؟!ت همون!
ماری؟
اونیکس:زهرمار ماری یه بار دیگه اسمشو رو زبونت بشنوم زبونتو تیکه تیکه میکنم
ت کی باشی؟
کی با توعه؟ ها !ماری نمیخوای جواب بدی؟
اونیکس**
لنا لوکیشن داد
و منم زود حرکت کردم
ماری**
رفتیم با جک بین بچه ها تا برقصیم
لنا**
واییی من چه غلطی کردمممم
باز دهن لقییی ماری منو میکشععع
بهش نمیگم
واییییییی اوفففف لنا اوف
جک**
ماری داره میرقصه و من محو شدم تو چشماش "
چشماش دارن باهام بازی میکنن
یک لحظه هم نمیتونم چشم ازش بردارم
بعد از ۱۰ دقیقه
اونیکس **
رسیدم !
خواستم که برم تو
نگهبانا جلوم وایسادن
ها؟
نگهبان:نمیتونی وارد شی
از ت یکی اجازه نمیگیرم
نگهبان:جلوشو بگیرین
همشونو هل دادم عقب انقدر مقاومت کردم که یکیش روم اصلحه کشید
ن خوشم اومد می خوای با این جلومو بگیری؟!
پوزخندی زدم و گفتم
بزن!
نگهبان:مقاومت نکنین برین
گفتم بزن یه جوری داد زدم سرش صدای خودم گوشمو کر کرد
و بدون توقف رفتم و اونم ریده بود به شلوارش
رفتم تو
لنا**
اوهههه اومد
این عصبی بودنش منم زنده نمیذاره
اومد سمت من چون دید منو
اونیکس :ماری کو؟
ع ماری! عا ماریی!ی
اونیکس:لنا ماری کو؟چیشده؟
ماریی**
داشتم با جک و چن نفر دیگه میرقصیدم که
چییی؟
اونیکس!
اون اینجا چیکار داره؟
داره با لنا حرف میزنه
داشتم نگاش میکردم که اون منو دید
جک نمیدونست اون اینجاس و صدام کرد دستمو گرف ماری برقص!
اوهههه جک الان وقتش نبود
اونکیس با سرعت مثل عزرائیل اومد سمتم
دستمو گرف
و بدون توقف من با خودش کشید
وایسا اونیکیس! ت اینجا چیکار دارییی؟
اونیکس با توام !وایسااا دستمو شکستیی
وایساااا!اوفففف
جک**
داشتم میرقصیدم که یکدفعه ماری غیبش زد
و اونورو نگا کردم دیدم دست ماری رو یه پسری گرفته و با خودش میکشه!
زود رفتم سمتش و جلوش وایسادم
کجا؟ماری!
اونیکس:ت؟!ت همون!
ماری؟
اونیکس:زهرمار ماری یه بار دیگه اسمشو رو زبونت بشنوم زبونتو تیکه تیکه میکنم
ت کی باشی؟
کی با توعه؟ ها !ماری نمیخوای جواب بدی؟
- ۱۴۶
- ۲۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط