نشسته بودیم کنار هم بدون هیچ فاصله گذاری اجتماعی

نشسته بودیم کنار هم بدون هیچ فاصله گذاری اجتماعی...
منشی دکتر از دوستان دبیرستانم بود...
صدامون زدند...
گفتند اینقدر غرق حرف زدن شدین که دکتر یادتون رفت...
تو رفتی داخل و دوستم اومد کنارم. پرسید بچه هم دارید؟
نمیدونستم چی بگم؟ واقعا چی میتونست حضور من رو کنار تو توجیه کنه؟
گفتم نه. فعلا نامزدیم...

حالا من اومدم همون بیمارستان... با یه صندلی خالی فاصله... و تو که نیستی...
#بیمارستان_عسگریه_اصفهان#کرونا#فاصله_گذاری_اجتماعی
دیدگاه ها (۵)

ساعت حدود 3 صبح...وقتی بعد یه مدت گرسنگی درد معده مجبورت میک...

طلوع خورشید 19 صفر...پارسال این موقع توی راه #کربلا بودیم......

درد خاطرات...

بعضی وقتا که بغض خیلی فشار میاره و اشک میشه با خودم میگم یعن...

black flower(p,297)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط