عشق جاودان
عشق جاودان
پارت ۱۳۶
یهو مردی جوان وارد شد
مرد جوان: قربان ، اطلاعاتی از فرد مجروح به دست آوردیم
مرد مسن:بگو
مرد جوان: نام و نام خانوادگی اوسامو دازای هست،20 ساله، شغل نامشخص و مثل اینکه اوسامو قیم قانونی مجرم بوده
مرد مسن: الان حالش چطوره؟
مرد جوان: فعلا توی اتاق عمله و میگن چون دیر به بیمارستان رسید وضعیتش وخیمه و احتمال مرگش هم وجود داره
خشکم زد. نه نه امکان نداشت. سرم رو بین دستام گذاشتم. گریم شدید شد . اگه دازای میمرد من باید چیکار میکردم . م....من یه ه....هیولام
چویا: میخوام برم پیش دازای
مأمور مسن: امکانش نیست. فعلا روانشناس میاد و اگر مشکلی ندید میزاریم قیم ات رو ببینی.
نگران حال دازای بودم. امیدوارم خوب بشه.
مرد مسن: راستی کسی هست که بهش زنگ بزنی و بیاد اینجا؟
پدربزرگ و مادربزرگ بودند ، ولی اونا هم درگیر مسائل خودشون بود. تصمیم گرفتم به آیومی زنگ بزنم
چویا: یکی هست
مرد مسن: خوبه ، اینم گوشیت
گوشیم رو که ازم گرفته بودن بهم داد. شماره رو آیومی رو گرفتم
آیومی: الو ، سلام
چویا:س....سلام
آیومی: چیشده؟
چویا: آیومی.... من...هق..... من
آیومی: تو چی ، چیشده؟
چویا: من.... هق.... به دا.....دازای.... چاقو زدم هق
آیومی: چ...چی داری میگی چویا، الان کجایی؟
چویا: ا...هق...اداره آگاهی
آیومی: من الان سریع میام
گوشی رو قطع کردم. روانشناس اومد
پارت ۱۳۶
یهو مردی جوان وارد شد
مرد جوان: قربان ، اطلاعاتی از فرد مجروح به دست آوردیم
مرد مسن:بگو
مرد جوان: نام و نام خانوادگی اوسامو دازای هست،20 ساله، شغل نامشخص و مثل اینکه اوسامو قیم قانونی مجرم بوده
مرد مسن: الان حالش چطوره؟
مرد جوان: فعلا توی اتاق عمله و میگن چون دیر به بیمارستان رسید وضعیتش وخیمه و احتمال مرگش هم وجود داره
خشکم زد. نه نه امکان نداشت. سرم رو بین دستام گذاشتم. گریم شدید شد . اگه دازای میمرد من باید چیکار میکردم . م....من یه ه....هیولام
چویا: میخوام برم پیش دازای
مأمور مسن: امکانش نیست. فعلا روانشناس میاد و اگر مشکلی ندید میزاریم قیم ات رو ببینی.
نگران حال دازای بودم. امیدوارم خوب بشه.
مرد مسن: راستی کسی هست که بهش زنگ بزنی و بیاد اینجا؟
پدربزرگ و مادربزرگ بودند ، ولی اونا هم درگیر مسائل خودشون بود. تصمیم گرفتم به آیومی زنگ بزنم
چویا: یکی هست
مرد مسن: خوبه ، اینم گوشیت
گوشیم رو که ازم گرفته بودن بهم داد. شماره رو آیومی رو گرفتم
آیومی: الو ، سلام
چویا:س....سلام
آیومی: چیشده؟
چویا: آیومی.... من...هق..... من
آیومی: تو چی ، چیشده؟
چویا: من.... هق.... به دا.....دازای.... چاقو زدم هق
آیومی: چ...چی داری میگی چویا، الان کجایی؟
چویا: ا...هق...اداره آگاهی
آیومی: من الان سریع میام
گوشی رو قطع کردم. روانشناس اومد
- ۱.۸k
- ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط