عشق جاودان

عشق جاودان
پارت ۱۳۸
چویا: ممنون
روانشناس: خواهش میکنم، فعلا میرم ولی اگر شویا دوباره خودش رو نشون داد به این مطب بیا
بعد کارتی از توی کیفش در آورد و بهم داد و از اتاق بازجویی اومد بیرون و با پلیس صحبت کرد و وقتی صداها قطع شد به نظر اومد که رفتش
مرد مسن: خب فعلا کاریت نداریم ولی تحت بازداشت قرار میگیری تا قربانی به هوش بیاد
چویا: میتونم ببینمش؟
مشکلی نیست ، فعلا باید منتظر اعضای خانوادت باشیم بعدش تورو به بیمارستان می‌بریم
از اتاق بازجویی اومدم بیرون و روی یکی از صندلی های توی سالن نشستم. چند دقیقه بعد آیومی با عجله وارد شد و تا منو دید به سمتم اومد
آیومی: چویا دقیقا چیشده؟ دازای کجاست؟ چرا دستان خونیه ؟
مرد مسن: سلام خانم، شما؟
آیومی: من زن داداش دازای هستم
مرد مسن: خانواده دیگری ندارن؟
آیومی:چرا دارن
مرد مسن: راستی توی اطلاعات جناب اوسامو برادر نداشتن
آیومی: این دوتا برادر از هم متنفر بودن برای همین زیاد ارتباطی باهم نداشتن
مرد مسن: خیلی خب
آیومی: اینارو ولش دقیقا چیشده؟
مرد مسن: بیاید جایی بشینیم ، بهتون میگم
آیومی:باشه
آیومی با مأمور رفت . چند دقیقه بعد آیومی شوکه برگشت پیشم ، آیومی بغلم کرد
آیومی: نمی‌دونستم همچین اتفاقی برات افتاده . اتفاقی که برای دازای افتاد تقصیر تو نیست
چویا: چرا تقصیر منه ، اگر من می‌تونستم شویا رو کنترل کنم یا قانعش کنم این اتفاق نمیافتاد.
آیومی: هیس ، شویا که به انتخاب تو به وجود نیومده. اونم اینکارو برای محافظت از تو کرده هیچی تقصیر تو نیست . مطئمنم حال دازای هم خوب میشه. خب بیا بریم دازای رو ببینیم باشه؟
چویا: بریم
دوتا مامور همراه منو آیومی فرستادن. به بیمارستان رسیدیم آیومی از پذیرش اتاق دازای رو پرسید. همه اونجا نگاهشون به من بود ، دست و لباس خونی و دستبند زده. آیومی اومد و رفتیم به بخش آی سی یو .
آیومی: اتاقش اینه
آروم نزدیک شدم و از پشت شیشه به دازای خیره شد. کلی دستگاه بهش وصل بود و دازای هم آروم خوابیده بود. اشکام دوباره سرازیر شدن.
دیدگاه ها (۵)

عشق جاودان پارت ۱۳۹*چند روز بعد*چند روز از وقتی به دازای چاق...

عشق جاودانپارت ۱۴۰منو از دازای جدا کردن. از اتاق اومدم بیرون...

عشق جاودان پارت ۱۳۷روانشناس: سلام ، اسمت چیه؟چویا: ناکاهارا ...

عشق جاودان پارت ۱۳۶یهو مردی جوان وارد شدمرد جوان: قربان ، اط...

پارت ۹ سوکوکو( یک قلب بیرون از تن)°•°•°ویو سیگما°•°•°من شویا...

Scenario :: The Hunter's Love for the Man-Eating Demon :: Pa...

قهوه تلخپارت ۲۲فوجیوارا: تو و من عاشق هم هستیمدازای: ولی فاص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط