عشقباطعمتلخ part

#عشق_باطعم_تلخ #part116

یکم از نوشیدنیم رو خوردم.
- اومدم کافه عزیزم.
هیچی نگفت، خندیدم.
- اومدیم نقشه می‌کشیم با فرحان...
با تعجب پرسید:
- نقشه چی؟!
بلند شدم.
- الان میام بهت می‌گم.
فرحان هم همراه من بلند شد، رفتم میز رو حساب کردم و با فرحان زدیم بیرون.
این روزها کل روزم توی بیمارستان بودم، قبلا فقط صبح برای بررسی بیمار‌ها می‌رفتم و بعدازظهر برای اعمال جراحی؛ الان نه، کل روز پیش آنا بودم توی بیمارستان.
با فرحان رفتیم داخل اتاق، آنا چشم‌هاش بسته بود انگار خواب بود، فرحان زد به شونه‌م.
- خوابِ بریم بیرون.
انگار صدای فرحان رو شنید چشم‌هاش رو باز کرد و برگشت طرفمون...
- سلام خانمی.
- سلام.
کنار تختش نشستیم.
- باز پرهام رفت توی خط شکست بقیه...
آنا تک خنده‌ای کرد.
- نقشه‌ت چیه؟
با ذوق برای آنا نقشه‌م رو تعریف کردم؛ ولی آنا نگران شهرزاد بود که اگه دوستش داره چی میشه؟! فرحان کلافه گفت:
- ای بابا میگم اون یارو گولش زده، میگی دوستش داره!
از این‌که حرصش در اومده بود، خندیدم و با شوخی گفتم:
- اتفاقاً دوستش داره.
با حرص دندون‌هاش روی هم فشار داد.
- آره دیگه تو به آنات رسیدی.
همراه آنا قهقهه زدیم؛ آخی چه‌قدر این شهرزاد رو دوست داشت.
موهاش رو نازش کردم.
- عزیزم اونم تورو دوست داره.
دستم رو پس زد و عصبی زل زد بهم، زدم زیر خنده.
......
«آنا»

زیر بازوم رو گرفت بلند شدم وایستادم، سرم گیج می‌رفت؛ وقتی به خودم مسلط شدم گفتم:
- خودم می‌توتم برم.
اخمی کرد:
- حیف که خودت نمی‌زاری وگرنه توی بغلم می‌گرفتم می‌بردمت.
از سر خجالت سرم رو پایین انداختم چونه‌م رو گرفت سرم رو بلند کرد خیره شد توی چشم‌هام.
- قربون اون خجالت کشیدنت شم.
بدتر خجالت کشیدم لپ‌هام گل انداخته بود، قهقهه‌ای زد.
- بابا تو چرا این‌طوری می‌کنی؟ الان باید ذوق کنی که.
آروم بازوش رو نیشگون گرفت؛ یعنی بابات و مامانت هستن من‌و بیشتر از این خجالتی نکن.
خندید نگاهی به باباش کرد.
- جلوی بابام این‌ها خجالت می‌کشی؟
آه این چرا این‌طوری می‌کرد آخه؟!
فقط سرم رو انداخته بودم پایین، زیر چشمی به آقاشایان نگاه می‌کردم که لبخند می‌زد.

👇 👇 👇
دیدگاه ها (۲)

#عشق_باطعم_تلخ #part117خیره شد به روبه‌روش، دستش رو زد روی ف...

#عشق_باطعم_تلخ #part118آب داخل لیوان رو سر کشید.- کار دارم.م...

#شخصیت #عشق_باطعم_تلخ

#شخصیت #عشق_باطعم_تلخ

سناریو،،، شوگاعلامت آت+علامت شوگا. _وقتی با یه پسر دیگه حرف ...

شوهر دو روزه. پارت روال زندگی

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط