آقا اجازه هست یه کم به خانمتون نگاه کنم و لذت ببرم؟؟؟!
آقا اجازه هست یه کم به خانمتون نگاه کنم و لذت ببرم؟؟؟!
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟؟؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری..… خجالت نمی کشی؟؟!
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد:خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین،دیدم همه بازار دارن بدون اجازه به خانومتون نگاه میکنن و لذت می برن،من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم…حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم!
مرد خشکش زد …همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی خانومش رو برانداز کرد.....
و سرش را پایین افکند و رفت..
#تلنگر
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟؟؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری..… خجالت نمی کشی؟؟!
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد:خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین،دیدم همه بازار دارن بدون اجازه به خانومتون نگاه میکنن و لذت می برن،من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم…حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم!
مرد خشکش زد …همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی خانومش رو برانداز کرد.....
و سرش را پایین افکند و رفت..
#تلنگر
۱.۴k
۰۳ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.