چند پارتی
چند پارتی
تعداد پارت نامعلوم
موضوع : تو فن ساین میخوان بهش تیر بزنن ولی تو میپری جلوش و به تو میخوره (عضو هشتم)
جیمین : آقای دکتر.. حال ات.. چطوره ؟
دکتر:........
ویو جیمین
دکتر : متاسفانه بیمار رو از دست دادیم.....تسلیت میگم
تا دکتر این حرف رو زد انگار سطل آب یخ رو خالی کردند روی سرم......یعنی.....یعنی چی؟!.....اون.....اون بخاطرع اینکه.....جون...م..م..منو....نجات بده......نه....نه....این امکان نداره
توی شک بودم...پاهام سست شده بود......با لرز به سمت اتاقی که ات توش بود رفتم.....باورم نمیشه....دختر کوچولوی ما....من حتی نمیتونم اونو روی تخت بیمارستان ببینم....آخه چرا...چرا
بغضم ترکید.....گریه میکردم....
جیمین : اتتتتتتتتتتتت چراااااااااا فقط....فقط بهم بگو چراااااااااا(داد)
نامجون هیونگ منو گرفت
نامجون : جیمین آروم باش. نگران نباش جای ات خوبه (بغضی)
ویو ادمین
جین : ات ببخشید که آنقدر سر به سرت میذاشتم.....ببخشید که به چهره زیبات میگفتم که احتیاج به عمل جراحی پلاستیک داره.....خوب بخوابی زیبای خفته من....
تهیونگ : اتت چطور تونستی مارو توی این دنیای بی رحم تنها بزاری بری...هااا؟!
یونگی : کاش منم با خودت میبردی..(بغض) میدونم که تا حالا بهت نگفتم....ولی خیلی دوست دارم...
هوپی : قربونت برم.....دختر خوشگل و قشنگ من...خوب بخوابی (در حال گریه)
کوکی : جداً رفتی ؟...الان من با کی سر به سر اعضا بزارم....ترو خدا چشمات رو باز کن....قول میدم بهت ده بسته....یا اصلا هر چقدر که دوس داری بهت شیر موز بدم..
نامجون : امیدوارم جات راحت باشه....
نامجون میخواست پیشونی ات رو ببوسه
که...
تعداد پارت نامعلوم
موضوع : تو فن ساین میخوان بهش تیر بزنن ولی تو میپری جلوش و به تو میخوره (عضو هشتم)
جیمین : آقای دکتر.. حال ات.. چطوره ؟
دکتر:........
ویو جیمین
دکتر : متاسفانه بیمار رو از دست دادیم.....تسلیت میگم
تا دکتر این حرف رو زد انگار سطل آب یخ رو خالی کردند روی سرم......یعنی.....یعنی چی؟!.....اون.....اون بخاطرع اینکه.....جون...م..م..منو....نجات بده......نه....نه....این امکان نداره
توی شک بودم...پاهام سست شده بود......با لرز به سمت اتاقی که ات توش بود رفتم.....باورم نمیشه....دختر کوچولوی ما....من حتی نمیتونم اونو روی تخت بیمارستان ببینم....آخه چرا...چرا
بغضم ترکید.....گریه میکردم....
جیمین : اتتتتتتتتتتتت چراااااااااا فقط....فقط بهم بگو چراااااااااا(داد)
نامجون هیونگ منو گرفت
نامجون : جیمین آروم باش. نگران نباش جای ات خوبه (بغضی)
ویو ادمین
جین : ات ببخشید که آنقدر سر به سرت میذاشتم.....ببخشید که به چهره زیبات میگفتم که احتیاج به عمل جراحی پلاستیک داره.....خوب بخوابی زیبای خفته من....
تهیونگ : اتت چطور تونستی مارو توی این دنیای بی رحم تنها بزاری بری...هااا؟!
یونگی : کاش منم با خودت میبردی..(بغض) میدونم که تا حالا بهت نگفتم....ولی خیلی دوست دارم...
هوپی : قربونت برم.....دختر خوشگل و قشنگ من...خوب بخوابی (در حال گریه)
کوکی : جداً رفتی ؟...الان من با کی سر به سر اعضا بزارم....ترو خدا چشمات رو باز کن....قول میدم بهت ده بسته....یا اصلا هر چقدر که دوس داری بهت شیر موز بدم..
نامجون : امیدوارم جات راحت باشه....
نامجون میخواست پیشونی ات رو ببوسه
که...
۳.۹k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.