روزی که میمیرم ،
روزی که میمیرم ،
صفحه گوشیم با هر نوتیفی که میاد روشن و خاموش میشه ولی هیچکس جوابگوی اون پیاما نیست ،
باد از پنجره وارد اتاقم میشه ،
روی میزم چند تا مداد با دفتر نقاشیمه ؛ آهنگای مورد علاقم دیگه پلی نمیشن و صدای خنده ها و گریه هام دیگه هیچوقت تو اتاقم پخش نمیشه ،
یکم میگذره و کم کم همه عادت میکنن و همه چیز طوری میشه که انگار از اول منی وجود نداشته ،
مخاطبای گوشیم به این فکر میکنن که احتمالا یا اینترنت ندارم یا گوشیم خراب شده و کم کم فراموشم میکنن ،
کم کم همه چیز محو میشه و تنها چیزی که از من میمونه یه مشت خاطرست که هر روز بیشتر از قبل فراموش میشه ..
#Farzaneh_22_
صفحه گوشیم با هر نوتیفی که میاد روشن و خاموش میشه ولی هیچکس جوابگوی اون پیاما نیست ،
باد از پنجره وارد اتاقم میشه ،
روی میزم چند تا مداد با دفتر نقاشیمه ؛ آهنگای مورد علاقم دیگه پلی نمیشن و صدای خنده ها و گریه هام دیگه هیچوقت تو اتاقم پخش نمیشه ،
یکم میگذره و کم کم همه عادت میکنن و همه چیز طوری میشه که انگار از اول منی وجود نداشته ،
مخاطبای گوشیم به این فکر میکنن که احتمالا یا اینترنت ندارم یا گوشیم خراب شده و کم کم فراموشم میکنن ،
کم کم همه چیز محو میشه و تنها چیزی که از من میمونه یه مشت خاطرست که هر روز بیشتر از قبل فراموش میشه ..
#Farzaneh_22_
۶.۱k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.