[نکته:طبقه ی پایین جای خیلی لوکسیه برای ادمای درجه یک نام
[نکته:طبقه ی پایین جای خیلی لوکسیه برای ادمای درجه یک نامجون،یعنی اونجا مخصوص کسایکه بیشتر از بقیه بهشون اعتماد اداره]
وختی رفتم داخل تهکوک داشتن گیم میزدن بقیم داشتن غذا میخودنو فیلم میدیدن
هوسوک:اووو هیونگ برگشتی
+اهم..الانم میرم بخوابم
جین:چیزی نمیخوری
شوگا بدون زدن حرفی رفت تو اتاقش و درو بست
هوسوک:این چرا انقدر پکر بود؟
جین:اون همیشه اینجوریه..
جیمین:حتمن چیزی شده...خیلی ناراحت به نظر اومد
جین:برو باهاش حرف بزن،،ولی مواظب باش نکشتت(خنده)
جیمین:زهره مار:|
جیمین دره اتاق یونگی رو میزنه و میره تو
+نگفتم بیای تو!
جیمین:اجازه نخاستم
یونگی درحالی که داشت لباسشو عوض میکرد لب زد
+جیمین حال ندارم،،
جیمین:هایونو پیدا کردی مگه نه...شکنجش کردی...برای همین اتقدر ناراحتی
+چرا دقیقن باید بخاطره شکنجه کردنش ناراحت باشم؟
جیمین:چون دوسش داری
+دهنتو ببندو گمشو بیرون
جیمین:چرا داری انکارش میکنی؟؟اون دختر به خاطره تو اینجا گیر کرده
+جیمین بس کن..
جیمین:تو زندگیشو با خاک یکسان کردی اما اون یک کلمه درموردنت به نامجون گفت
+جیمین گمشو بیروننن(داد،اصبی،جدی)
جیمین از اتاق رفت بیرون،،،یونگی خودشو انداخت روی تختو چشماشو بست
+لعنت به همتون(بم،اروم)
جیمین اومد دوباره پیش اعضا نشست
جیمین:پسره ی احمق(اروم،حرصی)
جین:چی شد؟
جیمین:هیچی غذاتو بخور
هوسوک:دعواتون شد؟
جیمین:میگم هیچی اه
پارت ۵
وختی رفتم داخل تهکوک داشتن گیم میزدن بقیم داشتن غذا میخودنو فیلم میدیدن
هوسوک:اووو هیونگ برگشتی
+اهم..الانم میرم بخوابم
جین:چیزی نمیخوری
شوگا بدون زدن حرفی رفت تو اتاقش و درو بست
هوسوک:این چرا انقدر پکر بود؟
جین:اون همیشه اینجوریه..
جیمین:حتمن چیزی شده...خیلی ناراحت به نظر اومد
جین:برو باهاش حرف بزن،،ولی مواظب باش نکشتت(خنده)
جیمین:زهره مار:|
جیمین دره اتاق یونگی رو میزنه و میره تو
+نگفتم بیای تو!
جیمین:اجازه نخاستم
یونگی درحالی که داشت لباسشو عوض میکرد لب زد
+جیمین حال ندارم،،
جیمین:هایونو پیدا کردی مگه نه...شکنجش کردی...برای همین اتقدر ناراحتی
+چرا دقیقن باید بخاطره شکنجه کردنش ناراحت باشم؟
جیمین:چون دوسش داری
+دهنتو ببندو گمشو بیرون
جیمین:چرا داری انکارش میکنی؟؟اون دختر به خاطره تو اینجا گیر کرده
+جیمین بس کن..
جیمین:تو زندگیشو با خاک یکسان کردی اما اون یک کلمه درموردنت به نامجون گفت
+جیمین گمشو بیروننن(داد،اصبی،جدی)
جیمین از اتاق رفت بیرون،،،یونگی خودشو انداخت روی تختو چشماشو بست
+لعنت به همتون(بم،اروم)
جیمین اومد دوباره پیش اعضا نشست
جیمین:پسره ی احمق(اروم،حرصی)
جین:چی شد؟
جیمین:هیچی غذاتو بخور
هوسوک:دعواتون شد؟
جیمین:میگم هیچی اه
پارت ۵
۸.۸k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.