چون نرفتیم خونه مادربزرگم خون آشام چویا رو گذاشتم
چون نرفتیم خونه مادربزرگم خون آشام چویا رو گذاشتم
.......
شما یه خونه جدید توی جنگل خریده بودید و برای تعطیلات رفتی اونجا ( بابا پول دار😎)
صبح بیدار شدی و دیدی بغلت خونت یه عمارت تعجب کردی و رفتی اونجارو ببینی..
شما : وای این عمارت از کجا اومد؟؟!!! خیلی قدیمیه ولی تا دیروز اینجا نبود! 😳🤨
داخل عمارت داشتی میگشتی که یه صدایی
گفت : کی داره تو عمارت من ول می چرخه ؟..
ترسیدی و رفتی عقب ...
یه دفه مردی با چشم های آبی و موی نارنجی و یه لباس اشرافی از اعماق تاری کی ظاهر شد...
شما : اه. این عمارت شماست ببخشید من....
چویا : هیسس. چه موشی کوچولوی قشنگی توی عمارت منه...😈
شما : آقا من...
تا خواستی چیزی بگی مرد نزدیک رگ گردنت گاز گرفت .
شما : آخ!!!
چویا : اگه زنده موندی پیشم میمونی!
تو بی هوش شدی و ....
___________________
پارت بهدی هم داره 😀
همایت🥰
منتظر نظر 😉
.......
شما یه خونه جدید توی جنگل خریده بودید و برای تعطیلات رفتی اونجا ( بابا پول دار😎)
صبح بیدار شدی و دیدی بغلت خونت یه عمارت تعجب کردی و رفتی اونجارو ببینی..
شما : وای این عمارت از کجا اومد؟؟!!! خیلی قدیمیه ولی تا دیروز اینجا نبود! 😳🤨
داخل عمارت داشتی میگشتی که یه صدایی
گفت : کی داره تو عمارت من ول می چرخه ؟..
ترسیدی و رفتی عقب ...
یه دفه مردی با چشم های آبی و موی نارنجی و یه لباس اشرافی از اعماق تاری کی ظاهر شد...
شما : اه. این عمارت شماست ببخشید من....
چویا : هیسس. چه موشی کوچولوی قشنگی توی عمارت منه...😈
شما : آقا من...
تا خواستی چیزی بگی مرد نزدیک رگ گردنت گاز گرفت .
شما : آخ!!!
چویا : اگه زنده موندی پیشم میمونی!
تو بی هوش شدی و ....
___________________
پارت بهدی هم داره 😀
همایت🥰
منتظر نظر 😉
۲.۰k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.