سناریوتکپارتی

☆☆
#سناریو_تک_پارتی
موضوع:اگه تولدت باشه چجوری غافل گیرت می کنن✨🌚

دازای☕️:
چند روزی میشه که عصر ها میره بیرون و با کلی خرید بر می گرده اما بهت نمی گه چیه.
به تاریخ تولدت نزدیک میشین و اون عین خیالش نیست.
تو ناراحت شدی اما چیزی بهش نگفتی.
یه روز تو که از سر کار بر می گشتی دیدی چراغ های خونه خاموشه.
از در که رفتی تو صدای انفجار شنیدی و بعدش چراغ ها روشن شد و دازای روی سرت برف شادی ریخت.
دازای:تولدت مبارررررککککک ✨✨✨✨✨
ا/ت:اینا برای منههههههههههههه؟؟؟؟!!!!!
دازای:معلومهههههههههههههههههه تولدت مبارک کوچولو منننننننننن🎉🎉🎉🎉🎊🎊🎊🎊✨✨✨✨
ا/ت:واااااااااای دازاااااااای فکر می کردم فراموش کردیییییییییی خیلی ازت ممنونممممممممممممم.
دازای:کاری نکردم که.....فق...
*نزاشتی حرفش رو تموم کنه و پریدی ب*غلش*
اون برات یه کادو خوشگل گرفته.....یه گردنبند نقره.....با ظرافتی زیبا.....اونو میندازه توی گردنت.
تا شب کلی میگین و می خندین و کلی کیک و نوشیدنی می خورین.

چویا🍷:
نزدیک تولدته.....و چویا زیاد باهات حرف نمی زنه و کمتر میره مافیا....
تو از دستش دلخوری اما.....به روش نمیاری.
یه شب خسته از بیرون اومدی و دیدی خونه تاریک و متروک به نظر میاد و..........
در بازه....
وقتی با ترس میری داخل......یهو صدای ترکیدن میاد.....و.....روی سرت و موهات پر میشه از برف شادی.
چویا:تولدت مبارکککککککک عزیزمممممم✨✨✨✨
ا/ت:برام تولد گرفتی؟؟؟؟؟!!!!!
چویا:معلومهههههههههههههههههه شراب کچولو تولدت مبارک🎊🎉✨
تا شب با هم کیک خوردی و واقعا بهتون خوش گذشت‌. کیک خوردن کنار چویا واقعا لذت بخش بود. آخر شب هم اون مست کرده بود اما همش از اینکه چقدر کنار تو خوشحاله و بودنت آرومش میکنه حرف می زد...
آخر شب هم کنارت نشست و یه گوشواره طلا بهت داد که واقعا زیبا بود و ظریف و.....براق.....
اونو ب*غل کردی و....✨
دیدگاه ها (۰)

برو بخون

موضوع : وقتی با پدر خواندت دعوات میشه و اون تورو از خونه مین...

تک پارتی #بانوی_مخفیانه_ی_من انداختن پرونده * {انگار باز بای...

ماموریتای امروزش خیلی سخت بودن مافیا کشته های نسبتا زیادی تو...

اگه ببینن با کسی دعوا کردی و لت و پارشون کردی

پارت ۴ سوکوکو( یک قلب بیرون تن)ویو چویا: بعد اون شبه وحشتناک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط