رمان چاله پارت ۳
همینطور داشتی با سو هیوک حرف میزدی که جونگ کوک صدات زد...
کوک: ببخشید خانم چوی!
روتو برگردوندی و گفتی...
ا.ت: بله بفرمایید!
کوک: میشه شما موهامو درست کنید؟
رفتی سمتش...
ا.ت: بله حتماً!...
قبل از اینکه بیای داخل پیش پسرا منشی یه دفتر که مدل مو ها رو نشون میداد بهت داده بود!
ا.ت: ببخشید من نمیدونم امروز قراره کنسرت داشته باشید؟
کوک: نه برای مصاحبه میریم...
همینطور که سرت توی دفتر بود و داشتی عکسای طرح مو ها رو توی دفتر نگاه میکردی سرت رو به معنای آها تکون دادی...
ا.ت: آها بله...اممم...به نظرم این مدل مو خوبه!
دفتر رو سمت کوک گرفتی که گفت...
کوک: اوو...اون متفاوته به نظرم خوبه!
جانگ مین که بایسش کوک بود با عشوه اومد کنارت و گفت...
جانگ مین: اووو...این مدل مو رو میخوای بزنی؟؟ فک نمیکنی خیلی از مد افتاده...
تو هم که از کم آوردن بدت میومد گفتی..
ا.ت: به نظرم اگه شما مراقب کار خودتون باشید بهتره...و همینطور که آقای جونگ کوک خودشون اینو هم پسندیدن...
لبخندی از حرس زد و با صورتی که قرمز شده بود ازتون دور شد...
لبخندی زدی و رفتی سمت کوک...
ا.ت: لطفا سرتون رو برگردونید...
کوک: حتما ! ولی به نظرم راحت صحبت کنی مشکلی نداشته باشه...
نامجون از اون طرف گفت...
نامجون: اره راحت باش...
ا.ت: عو باشه...
و مشغول مرتب کردن موهای کوک شدی...
بعد چند مین کارت تموم شد! رفتی عقب و گفتی...
ا.ت: خیلی بهت میاد!! عالیه...
کوک همونطور که صورت رو به طرفین میچرخوند تا بهتر مدل مو رو ببینه گفت...
کوک: میتونم بگم تو ماهر ترینی...
لبخندی زدی و چیزی نگفتی...
جانگ مین که حرفاتون رو شنیده بود اومد...
جانگ مین: منم میتونم همینطوری مدل بزنم برات کوک!!
ا.ت: جانگ مین...درسته آقای جونگ کوک گفتن که راحت باشیم...ولی به نظرت اینطوری صدا کردن یکم زشت نیست؟؟
کوک که از این همه درک و اهمیتت خوشحال شده بود خنده ای کرد و دستاشو توی جیبش فرو برد...
همه اعضا آماده بودن و با تعظیم کوتاهی ازتون خداحافظی گرفتن و رفتن برای مصاحبه...
کوک: ببخشید خانم چوی!
روتو برگردوندی و گفتی...
ا.ت: بله بفرمایید!
کوک: میشه شما موهامو درست کنید؟
رفتی سمتش...
ا.ت: بله حتماً!...
قبل از اینکه بیای داخل پیش پسرا منشی یه دفتر که مدل مو ها رو نشون میداد بهت داده بود!
ا.ت: ببخشید من نمیدونم امروز قراره کنسرت داشته باشید؟
کوک: نه برای مصاحبه میریم...
همینطور که سرت توی دفتر بود و داشتی عکسای طرح مو ها رو توی دفتر نگاه میکردی سرت رو به معنای آها تکون دادی...
ا.ت: آها بله...اممم...به نظرم این مدل مو خوبه!
دفتر رو سمت کوک گرفتی که گفت...
کوک: اوو...اون متفاوته به نظرم خوبه!
جانگ مین که بایسش کوک بود با عشوه اومد کنارت و گفت...
جانگ مین: اووو...این مدل مو رو میخوای بزنی؟؟ فک نمیکنی خیلی از مد افتاده...
تو هم که از کم آوردن بدت میومد گفتی..
ا.ت: به نظرم اگه شما مراقب کار خودتون باشید بهتره...و همینطور که آقای جونگ کوک خودشون اینو هم پسندیدن...
لبخندی از حرس زد و با صورتی که قرمز شده بود ازتون دور شد...
لبخندی زدی و رفتی سمت کوک...
ا.ت: لطفا سرتون رو برگردونید...
کوک: حتما ! ولی به نظرم راحت صحبت کنی مشکلی نداشته باشه...
نامجون از اون طرف گفت...
نامجون: اره راحت باش...
ا.ت: عو باشه...
و مشغول مرتب کردن موهای کوک شدی...
بعد چند مین کارت تموم شد! رفتی عقب و گفتی...
ا.ت: خیلی بهت میاد!! عالیه...
کوک همونطور که صورت رو به طرفین میچرخوند تا بهتر مدل مو رو ببینه گفت...
کوک: میتونم بگم تو ماهر ترینی...
لبخندی زدی و چیزی نگفتی...
جانگ مین که حرفاتون رو شنیده بود اومد...
جانگ مین: منم میتونم همینطوری مدل بزنم برات کوک!!
ا.ت: جانگ مین...درسته آقای جونگ کوک گفتن که راحت باشیم...ولی به نظرت اینطوری صدا کردن یکم زشت نیست؟؟
کوک که از این همه درک و اهمیتت خوشحال شده بود خنده ای کرد و دستاشو توی جیبش فرو برد...
همه اعضا آماده بودن و با تعظیم کوتاهی ازتون خداحافظی گرفتن و رفتن برای مصاحبه...
۹.۲k
۲۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.