A.vasipour:
A.vasipour:
#پارت۱۶
همه سکوت کرده بودند. هیچ کس هیچ جوابی نداشت که به فاطمه بده.
مشغول پاک کردن صورت سارا بودم که
دستم رو گرفت و با بغض گفت :منو ببخش تارا همه اش تقصیر من بود. من گولت زدم تا باهام بیای.
دستم رو روی دهانش گذاشتم و گفتم :این حرف رو نزن سارا. تقصیر تو نبود. توکه نمی دونستی قراره چه بلایی سرمون بیارن. همه اش تقصیر خودم بود. کار غیر قانونی بهتر از این نمیشه.
سارا با چونه ی لرزون منو توی بغلش گرفت و گفت :ببخش منو آبجی. زندگی خودم خراب بود زندگی تو رو هم خراب کردم.
پوزخندی زدم و گفتم :فکر میکنی زندگی من خیلی قشنگ بود؟امیدوارم یک روزی تقاص کارهایی که
باهام کردن رو پس بدن....
********
همه روی زمین نشسته بودیم کسی حرفی نمیزد. از ظهر که مارو آورده بودند اینجا کسی سراغی از ما
نگرفت. سارا سرش رو روی پای من گذاشته بود و بی صدا اشک میریخت .نمی دونستم چجوری سارا رو آروم کنمم. فقط آرزو میکردم زندگیش بیشتر از این به گند کشیده نشه.
با باز شدن ناگهانی در همه با وحشت به در نگاه کردند.
#پارت۱۶
همه سکوت کرده بودند. هیچ کس هیچ جوابی نداشت که به فاطمه بده.
مشغول پاک کردن صورت سارا بودم که
دستم رو گرفت و با بغض گفت :منو ببخش تارا همه اش تقصیر من بود. من گولت زدم تا باهام بیای.
دستم رو روی دهانش گذاشتم و گفتم :این حرف رو نزن سارا. تقصیر تو نبود. توکه نمی دونستی قراره چه بلایی سرمون بیارن. همه اش تقصیر خودم بود. کار غیر قانونی بهتر از این نمیشه.
سارا با چونه ی لرزون منو توی بغلش گرفت و گفت :ببخش منو آبجی. زندگی خودم خراب بود زندگی تو رو هم خراب کردم.
پوزخندی زدم و گفتم :فکر میکنی زندگی من خیلی قشنگ بود؟امیدوارم یک روزی تقاص کارهایی که
باهام کردن رو پس بدن....
********
همه روی زمین نشسته بودیم کسی حرفی نمیزد. از ظهر که مارو آورده بودند اینجا کسی سراغی از ما
نگرفت. سارا سرش رو روی پای من گذاشته بود و بی صدا اشک میریخت .نمی دونستم چجوری سارا رو آروم کنمم. فقط آرزو میکردم زندگیش بیشتر از این به گند کشیده نشه.
با باز شدن ناگهانی در همه با وحشت به در نگاه کردند.
۱.۳k
۱۸ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.