[خیانت] پارت 4 فصل دوم
[خیانت] پارت 4 فصل دوم
و اون خیلی ناراحت شد گفت چیکار کنم این بچه رو چجوری بی پدر بزرگ کنم گفتمش که تهیونگ برمیگرده که جیسو اومد بهم گفت خاله بابا تهیونگ کجاست گفتمش عزیزم اون رفته یه سفر و خیلی زود برمیگرده پیش خودتو و مامان و دیدم حالش ا.ت خیلی خوب نیست گفتمش برو توکیو ژاپن اون هم قبول کرد و با جیسو رفت
یک سال بعد
(از زبان تهیونگ)
یک سالی میشه ا.ت رو نیست ولی من بعد از طلاق خودمو ا.ت مامانم مجبورم کرد که با دختر خالم ازدواج کنم و اصلا اون رو دوست نداشتم و منتظر یه بهونه بودم که ردش کنم و یکی پیدا کردم و رفتم طلاقش دادم خیلی دنباله ا.ت گشتم ولی پیداش نکردم رزی هم خونشو عوض کرده بود روزی رفتم و سوپر مارکت رزی رو دیدم گفتم رزی ا.ت کجاست گفت من متاسفم اون خیلی منتظرت بود ولی نیومدی خودشو جیسو رفتن یه کشور دیگه ولی نمیدونم کجا
(از زبان رزی)
به تهیونگ اینجوری گفتم چون فکر کردم شاید ا.ت که رفته اونجا ازدواج کرده و تهیونگ رو رد بزنه خواستم تهیونگ ناراحت نشه
و اون خیلی ناراحت شد گفت چیکار کنم این بچه رو چجوری بی پدر بزرگ کنم گفتمش که تهیونگ برمیگرده که جیسو اومد بهم گفت خاله بابا تهیونگ کجاست گفتمش عزیزم اون رفته یه سفر و خیلی زود برمیگرده پیش خودتو و مامان و دیدم حالش ا.ت خیلی خوب نیست گفتمش برو توکیو ژاپن اون هم قبول کرد و با جیسو رفت
یک سال بعد
(از زبان تهیونگ)
یک سالی میشه ا.ت رو نیست ولی من بعد از طلاق خودمو ا.ت مامانم مجبورم کرد که با دختر خالم ازدواج کنم و اصلا اون رو دوست نداشتم و منتظر یه بهونه بودم که ردش کنم و یکی پیدا کردم و رفتم طلاقش دادم خیلی دنباله ا.ت گشتم ولی پیداش نکردم رزی هم خونشو عوض کرده بود روزی رفتم و سوپر مارکت رزی رو دیدم گفتم رزی ا.ت کجاست گفت من متاسفم اون خیلی منتظرت بود ولی نیومدی خودشو جیسو رفتن یه کشور دیگه ولی نمیدونم کجا
(از زبان رزی)
به تهیونگ اینجوری گفتم چون فکر کردم شاید ا.ت که رفته اونجا ازدواج کرده و تهیونگ رو رد بزنه خواستم تهیونگ ناراحت نشه
۱۲.۷k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.