[خیانت] پارت 2 فصل دوم
[خیانت] پارت 2 فصل دوم
که اون معلوم بود فتوشاپ بود ولی این معلوم نیست گفتم بهم اعتماد نداری گفت نه و بعد گفت من نبودم دخترم خدا میدونه دادی دست کی و رفتی با یه پسر....
گفتمش نه بخدا داشتم با جیسو خوش میگذروندم گفت دروغ نگو دختر پسر باز عوضی بد یه سیلی زد بهم من هم با گریه رفتم جیسو برداشتم و رفتم خونه رزی و چند روز اونجا موندیم یک هفته بود که گذشته بود تهیونگ اومد و گفت منو ببخش من اول که این عکس دیدم باورم شده بود رزی خونه نبود و بهش گفتم بیا داخل اومد داخل بهم گفت ترو خدا منو ببخش من هنوز مثل قبلا دوست دارم تروخدا بیا باهم باشیم من بدون تو نمیتونم یه لحظه وایسم اون موقع هم حالم خوب نبود که این حرف رو زدم
برگرد و من هم خیلی به حرفاش فکر کردم و گفتم که جیسو هم داریم و به خاطر جیسو هم که شده برگشتیم و زندگی قبلی رو آغاز کردیم چند روز بود که عادی داشتیم زندگی میکردیم
که اون معلوم بود فتوشاپ بود ولی این معلوم نیست گفتم بهم اعتماد نداری گفت نه و بعد گفت من نبودم دخترم خدا میدونه دادی دست کی و رفتی با یه پسر....
گفتمش نه بخدا داشتم با جیسو خوش میگذروندم گفت دروغ نگو دختر پسر باز عوضی بد یه سیلی زد بهم من هم با گریه رفتم جیسو برداشتم و رفتم خونه رزی و چند روز اونجا موندیم یک هفته بود که گذشته بود تهیونگ اومد و گفت منو ببخش من اول که این عکس دیدم باورم شده بود رزی خونه نبود و بهش گفتم بیا داخل اومد داخل بهم گفت ترو خدا منو ببخش من هنوز مثل قبلا دوست دارم تروخدا بیا باهم باشیم من بدون تو نمیتونم یه لحظه وایسم اون موقع هم حالم خوب نبود که این حرف رو زدم
برگرد و من هم خیلی به حرفاش فکر کردم و گفتم که جیسو هم داریم و به خاطر جیسو هم که شده برگشتیم و زندگی قبلی رو آغاز کردیم چند روز بود که عادی داشتیم زندگی میکردیم
۹.۷k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.