[خیانت] پارت 3 فصل دوم
[خیانت] پارت 3 فصل دوم
که مادر تهیونگ اومد خونه جلوی روی تهیونگ و باداد به من فوش میداد جنده بی پدر و مادر میری با پسرا میخوابی حیف پسرم که اینقدر تو رو دوست داشت تو فقط اورو بخاطر پولش میخواستی و تهیونگ اومد که جلوشو بگیره و بگه که فتوشاپه که چند نفر و گفتن که اومدن منو تهیونگ و بردن که از هم طلاق بگیریم تهیونگ التماس میکرد و میگفت مامان جان اون الکی بوده توروخدا مارو نبر من و ا.ت همو دوس داریم نمیخوایم جداشیم تروخدا و داشت گریه میکرد و مادر تهیونگ گفت هرکاری کنی من نمیزارم باهم باشین و بردمون و مجبورمون کرد که از هم طلاق بگیریم و من هم مثل سگ انداختن بیرون و دیدم تهیونگ بهم پیام داد که منتظر بمون یه روز برمیگردم و خودم و خودتو و جیسو با هم یه زندگی خوب داشته باشیم من هم با گریه قبول کردم و رفتم پیش رزی و همه چیز رو با گریه بهش گفتم رزی گفت تهیونگ دوست داره مطمئن باش که برمیگرده گفتم اگه برنگرده چی گفت اگه بخاطر تو هم نباشه بخاطر جیسو برمیگرده گفتنش من حالم خوب نیست
(از زبان رزی)
دیدم که حال ا.ت خوب نیست اون رو بردم دکتر و متوجه شدم که بارداره و خودش هم نمیدوست بهش نگفتم ولی میدیدم خیلی خودشو اذیت میکنه بهش گفتم
که مادر تهیونگ اومد خونه جلوی روی تهیونگ و باداد به من فوش میداد جنده بی پدر و مادر میری با پسرا میخوابی حیف پسرم که اینقدر تو رو دوست داشت تو فقط اورو بخاطر پولش میخواستی و تهیونگ اومد که جلوشو بگیره و بگه که فتوشاپه که چند نفر و گفتن که اومدن منو تهیونگ و بردن که از هم طلاق بگیریم تهیونگ التماس میکرد و میگفت مامان جان اون الکی بوده توروخدا مارو نبر من و ا.ت همو دوس داریم نمیخوایم جداشیم تروخدا و داشت گریه میکرد و مادر تهیونگ گفت هرکاری کنی من نمیزارم باهم باشین و بردمون و مجبورمون کرد که از هم طلاق بگیریم و من هم مثل سگ انداختن بیرون و دیدم تهیونگ بهم پیام داد که منتظر بمون یه روز برمیگردم و خودم و خودتو و جیسو با هم یه زندگی خوب داشته باشیم من هم با گریه قبول کردم و رفتم پیش رزی و همه چیز رو با گریه بهش گفتم رزی گفت تهیونگ دوست داره مطمئن باش که برمیگرده گفتم اگه برنگرده چی گفت اگه بخاطر تو هم نباشه بخاطر جیسو برمیگرده گفتنش من حالم خوب نیست
(از زبان رزی)
دیدم که حال ا.ت خوب نیست اون رو بردم دکتر و متوجه شدم که بارداره و خودش هم نمیدوست بهش نگفتم ولی میدیدم خیلی خودشو اذیت میکنه بهش گفتم
۹.۸k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.