رمان ملک قلبم
رمان ملک قلبم
پارت ۵
ارسلان، خوبم تو خوبی
دیانا، مرسی کارم داشتید
ارسلان، فردا ساعت ۱۱ صبح جلوی خون تم
دیانا، باشه ولی من ...
نزاشت حرف بزنم
ارسلان، فردا بهت توضیح میدم کاری نداری
دیانا، نه خدافظ
ارسلان، مواظب خودت باش خدافظ
دیانا، گوشی رو قطع کردم به پختن ادامه دادم
غذا رو خوردم رفتم بخوابم داشتم فکر این پسر و میکردم که خوابم برد
ارسلان، یه پیزا سفارش دادم بعد ۲۰ دقیقه برام آوردن
غذا رو خوردم رفتم تو رختخواب به فکر اینکه چی میشه بعد ازدواج با دختره خوابم برد
۲ نفر مونده تا۱۷۰ تاییمون 🩵
دوست داشتید❓️🩵
کامنت 🩵🦋
دارم میرم کلاس ❤️🩵
پارت ۵
ارسلان، خوبم تو خوبی
دیانا، مرسی کارم داشتید
ارسلان، فردا ساعت ۱۱ صبح جلوی خون تم
دیانا، باشه ولی من ...
نزاشت حرف بزنم
ارسلان، فردا بهت توضیح میدم کاری نداری
دیانا، نه خدافظ
ارسلان، مواظب خودت باش خدافظ
دیانا، گوشی رو قطع کردم به پختن ادامه دادم
غذا رو خوردم رفتم بخوابم داشتم فکر این پسر و میکردم که خوابم برد
ارسلان، یه پیزا سفارش دادم بعد ۲۰ دقیقه برام آوردن
غذا رو خوردم رفتم تو رختخواب به فکر اینکه چی میشه بعد ازدواج با دختره خوابم برد
۲ نفر مونده تا۱۷۰ تاییمون 🩵
دوست داشتید❓️🩵
کامنت 🩵🦋
دارم میرم کلاس ❤️🩵
۹.۲k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.