پارت³
پارت³
جیمین:اروم باش بهش فکر نکن بیا بریم ی چیزی بخوریم
میا:اوهوممم خیلی گرسنمه
جیمین:عههههه چیشده خانم خانوما گرسنشون شده
میا:چیه مگه؟
جیمین:هیچی هیچی بیا بریم
میا:برو که رفتیم
...
جیمین:خوب چی میخوری؟؟
میا:نمیدونم هر چی تو خوردی
جیمین:اوکی
...چند دقیقه بعد...
*گارسون غذاهامونو اورد*
میا:ممنون
جیمین:ممنونم
گارسون بعد گذاشتن غذا رفت
جیمین:خوب شرو کن
میا:اوکی
..بعد غذا..
میا:واقعا دستت درد نکنه خیلی گرسنم بود
جیمین:اومممم بریم؟؟
میا:اره بریم خیلی خستم
جیمین و میا بعد حساب کردن از رستوران زدن بیرون
جیمین:عهههههه
میا:چی شده؟؟
جیمین:مامانت
میا:کووو؟؟
جیمین:اوناهاش ببین
میا:من که چیزی نمیبینم
جیمین:واقعا نمیبینی؟
میا:ن دیدم تاره
جیمین:میا نگو که ضعیفی چشات زیاد شده
میا:نمیدونم شاید
جیمین:چند بار باید بهت بگم که اون عینک لعنتی و بزن*بلند*
میا:خوب حالا مگه چی شده؟
جیمین چیزی نگفت و دست میا رو گرفت و برد به سمت ماشین
میا:مامانم کجا رفت؟
جیمین:حتما رفت خونه*عصبی*
میا:جیمین؟
جیمین:چیزی نگو
میا دیگه حرفی نزد و جیمینم ماشینو روشن کرد و راه افتاد
..نیم ساعت بعد..
میا:اینجا کجاست؟
جیمین: بیا میفهمی
میا از ماشین پیاده شد و به ساختمون روبه روش نگاه کرد ی تابلو دید*چشم پزشکی*
میا:برای چی اومدیم اینجا؟
جیمین:ینی خودت نمیدونی؟
میا چیزی نگفت و سرشو انداخت پایین جیمینم دستشو گرف و وارد ساختمون شدن
...
منشی:بفرمایید
جیمین:همسرم چشماش ضعیفه اومدیم برای معاینع
منشی:میتونین برین داخل بیماری ندارن اقای دکتر
جیمین:ممنون
...جیمین و میا وارد اتاق شدن...
جیمین:سلام
دکتر:سلام بفرمایید
میا:سلام
دکتر:سلام
دکتر:خوب؟
جیمین:راستش عمسرم چشماشون ضعیفه و عینک میزنن ولی این چند وقته نزده و سرشم زیادی توی کامپیوتر بوده فک کنم بیتشر شده ضعیفی چشماش
دکتر:خوب بشینین روی این صندلی
میا نشست رو صندلی تا دکتر چشماشو معاینه کنه*از اون سه شاخه ها😁*
دکتر:خوب حالا بیاین اینجا و چونتونو بزارید روی تکیه گاه دستگاه...
بعد معاینه:/
دکتر:متاسفم که اینو میگم ولی شماره ضعیفی چشمای ایشون 6 هست
جیمین:چی؟؟
...
جیمین:اروم باش بهش فکر نکن بیا بریم ی چیزی بخوریم
میا:اوهوممم خیلی گرسنمه
جیمین:عههههه چیشده خانم خانوما گرسنشون شده
میا:چیه مگه؟
جیمین:هیچی هیچی بیا بریم
میا:برو که رفتیم
...
جیمین:خوب چی میخوری؟؟
میا:نمیدونم هر چی تو خوردی
جیمین:اوکی
...چند دقیقه بعد...
*گارسون غذاهامونو اورد*
میا:ممنون
جیمین:ممنونم
گارسون بعد گذاشتن غذا رفت
جیمین:خوب شرو کن
میا:اوکی
..بعد غذا..
میا:واقعا دستت درد نکنه خیلی گرسنم بود
جیمین:اومممم بریم؟؟
میا:اره بریم خیلی خستم
جیمین و میا بعد حساب کردن از رستوران زدن بیرون
جیمین:عهههههه
میا:چی شده؟؟
جیمین:مامانت
میا:کووو؟؟
جیمین:اوناهاش ببین
میا:من که چیزی نمیبینم
جیمین:واقعا نمیبینی؟
میا:ن دیدم تاره
جیمین:میا نگو که ضعیفی چشات زیاد شده
میا:نمیدونم شاید
جیمین:چند بار باید بهت بگم که اون عینک لعنتی و بزن*بلند*
میا:خوب حالا مگه چی شده؟
جیمین چیزی نگفت و دست میا رو گرفت و برد به سمت ماشین
میا:مامانم کجا رفت؟
جیمین:حتما رفت خونه*عصبی*
میا:جیمین؟
جیمین:چیزی نگو
میا دیگه حرفی نزد و جیمینم ماشینو روشن کرد و راه افتاد
..نیم ساعت بعد..
میا:اینجا کجاست؟
جیمین: بیا میفهمی
میا از ماشین پیاده شد و به ساختمون روبه روش نگاه کرد ی تابلو دید*چشم پزشکی*
میا:برای چی اومدیم اینجا؟
جیمین:ینی خودت نمیدونی؟
میا چیزی نگفت و سرشو انداخت پایین جیمینم دستشو گرف و وارد ساختمون شدن
...
منشی:بفرمایید
جیمین:همسرم چشماش ضعیفه اومدیم برای معاینع
منشی:میتونین برین داخل بیماری ندارن اقای دکتر
جیمین:ممنون
...جیمین و میا وارد اتاق شدن...
جیمین:سلام
دکتر:سلام بفرمایید
میا:سلام
دکتر:سلام
دکتر:خوب؟
جیمین:راستش عمسرم چشماشون ضعیفه و عینک میزنن ولی این چند وقته نزده و سرشم زیادی توی کامپیوتر بوده فک کنم بیتشر شده ضعیفی چشماش
دکتر:خوب بشینین روی این صندلی
میا نشست رو صندلی تا دکتر چشماشو معاینه کنه*از اون سه شاخه ها😁*
دکتر:خوب حالا بیاین اینجا و چونتونو بزارید روی تکیه گاه دستگاه...
بعد معاینه:/
دکتر:متاسفم که اینو میگم ولی شماره ضعیفی چشمای ایشون 6 هست
جیمین:چی؟؟
...
۴۴.۶k
۱۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.