اربابمن
#ارباب-من
part: 1
ویو ات :
با نور خورشیدی که میخورد به صورتم
از خواب بلند شدم ، باز ،، باز هم نجات نیافتم
هر روز برایم مثل همیشه شده بود
کسل کننده ، خسته کننده
هرروز بیشتر اذیت و شکنجه میشدم ، اگر که پدرم اون اشتباه رو نمی کرد من الان اینجا نبودم
شاید زندگی بهتری داشتم
ولی خوب چاره ای نبود
رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم ،
رفتم از پله ها پایین و به سمت اشپز خونه رفتم
که با اجوما روبرو شدم
ات : سلام اجوما ، صبحت بخیر
اجوما : سلام دخترم صبح توهم بخیر ، امروز خیلی کار داریم
ات : خوب از کجا شروع کنم ؟؟
اجوما : بهتره از پله ها شروع کنی
ات : باشه
سطل پر از اب رو گرفتم و به همراه دستمال
افتادم به جون پله ها
اخه من نمیدونم چرا انقدر باید زود به زود کثیف بشه
داشتم پله ها رو تمیز میکردم که ....
چطور بود ؟؟
نویسنده : kim lora
چنل ناناصمون : https://wisgoon.com/kookjbcusbak
part: 1
ویو ات :
با نور خورشیدی که میخورد به صورتم
از خواب بلند شدم ، باز ،، باز هم نجات نیافتم
هر روز برایم مثل همیشه شده بود
کسل کننده ، خسته کننده
هرروز بیشتر اذیت و شکنجه میشدم ، اگر که پدرم اون اشتباه رو نمی کرد من الان اینجا نبودم
شاید زندگی بهتری داشتم
ولی خوب چاره ای نبود
رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم ،
رفتم از پله ها پایین و به سمت اشپز خونه رفتم
که با اجوما روبرو شدم
ات : سلام اجوما ، صبحت بخیر
اجوما : سلام دخترم صبح توهم بخیر ، امروز خیلی کار داریم
ات : خوب از کجا شروع کنم ؟؟
اجوما : بهتره از پله ها شروع کنی
ات : باشه
سطل پر از اب رو گرفتم و به همراه دستمال
افتادم به جون پله ها
اخه من نمیدونم چرا انقدر باید زود به زود کثیف بشه
داشتم پله ها رو تمیز میکردم که ....
چطور بود ؟؟
نویسنده : kim lora
چنل ناناصمون : https://wisgoon.com/kookjbcusbak
- ۴.۸k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط