من و تو(فصل ۲ پارت ۱۲)
من و تو(فصل ۲ پارت ۱۲)
(۲ ماه بعد)
از رو تختم بلند شدم... با دستام چشمامو مالیدم و بعد لباسمو عوض کردم... بعد از اینکه لباسامو عوض کردم و میخواستم برم تو هال سرم کیج رفت و افتادم...
دستمو روی پیشونیم گذاشتم و یکم چشمامو بستم...
دوباره بلند شدم، ولی نزدیک بود بالا بیارم.. سریع رفتم تو دستشویی و بالا اوردم.. غیر ممکن بود! نکنه حامله شدم؟
(چند دقیقه بعد)
با قیافه ی متعجب رفتم تو حال... تهیونگ رو مبل لم داده بود و فیلم میدید...
_صب بخیر بیبی...
+صب صب بخیر!...
_چیزی شده؟
+ن نه...
_نونا از قیافت معلومه...
+نه چیزی نشده..
_شده!
+نشده!
_شده!
+نشده!
_شدهههه!
+عهههه فکر کنم حاملم !
_چی؟ 😐(از جاش بلند شد)
+تقصیر توعه.. 😑
تهیونگ سریع امد جلوم...
_الان جاییت درد مبکنه؟ بالا اوردی؟ سرگیجه داری؟ حالت بده؟ (نگران)
+عهههه! 😑اره..
_🙂✨
تهیونگ از پهلو هام منو گرفت و بغلم کرد و منو چرخوند... (خودتون تصور کنین چجوری...با تشکر 🙏😂)
_من دارم بابا میشمممممم!
+خداروشکر بچم عمو نداره...
_زهرمار!.. 😂
(چند دقیقه بعد)
+ته..
_بله..
+میگم تازه یادم افتاد... بعد از سکسمون نرفتیم بستنی بخوریم😑
_عه راست میگی... بعد از چکاپ میریم...
+ولی من الان میخواممم...
_خوب الان میریم بستنی میخوریم بعد میریم چکاپ...
+باشه(خرذوق)
سریع به سمت اتاقم رفتم تا لباسامو عوض کنم...
یدفعه......
بچا حمایتا کم شده ها... اصن من قهرم😂..
(۲ ماه بعد)
از رو تختم بلند شدم... با دستام چشمامو مالیدم و بعد لباسمو عوض کردم... بعد از اینکه لباسامو عوض کردم و میخواستم برم تو هال سرم کیج رفت و افتادم...
دستمو روی پیشونیم گذاشتم و یکم چشمامو بستم...
دوباره بلند شدم، ولی نزدیک بود بالا بیارم.. سریع رفتم تو دستشویی و بالا اوردم.. غیر ممکن بود! نکنه حامله شدم؟
(چند دقیقه بعد)
با قیافه ی متعجب رفتم تو حال... تهیونگ رو مبل لم داده بود و فیلم میدید...
_صب بخیر بیبی...
+صب صب بخیر!...
_چیزی شده؟
+ن نه...
_نونا از قیافت معلومه...
+نه چیزی نشده..
_شده!
+نشده!
_شده!
+نشده!
_شدهههه!
+عهههه فکر کنم حاملم !
_چی؟ 😐(از جاش بلند شد)
+تقصیر توعه.. 😑
تهیونگ سریع امد جلوم...
_الان جاییت درد مبکنه؟ بالا اوردی؟ سرگیجه داری؟ حالت بده؟ (نگران)
+عهههه! 😑اره..
_🙂✨
تهیونگ از پهلو هام منو گرفت و بغلم کرد و منو چرخوند... (خودتون تصور کنین چجوری...با تشکر 🙏😂)
_من دارم بابا میشمممممم!
+خداروشکر بچم عمو نداره...
_زهرمار!.. 😂
(چند دقیقه بعد)
+ته..
_بله..
+میگم تازه یادم افتاد... بعد از سکسمون نرفتیم بستنی بخوریم😑
_عه راست میگی... بعد از چکاپ میریم...
+ولی من الان میخواممم...
_خوب الان میریم بستنی میخوریم بعد میریم چکاپ...
+باشه(خرذوق)
سریع به سمت اتاقم رفتم تا لباسامو عوض کنم...
یدفعه......
بچا حمایتا کم شده ها... اصن من قهرم😂..
۴.۷k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.