یقاتلعاشق

.قاتل.عاشق
#پارت.هفدهم
از زبون #مبینا


حوری:پول از کجا بیاریم¿¡
کریص:همین و بگو😐🍃
مبینا:کارت عابر بانک که تول پول هص به درد الان میخوره😐👐🏿
چانیول:یکم جیباتو گرد
با حرفاشون تعجب کردم مشغول گشتن کیف پولم تو جیبم شدم تف
تو هواپیما جا گذاشته بودمش😫
سهون:تمام کرتامون تو کیف شما بود که شما جا گذاشتی کیف‌و😐👐🏿
مبینا:تف تو صورت این زندگی😫
رویا:خوب حالا...
لوهان:درد و خوب حالا من خوابم میاد😭
حوری:تنها چاره‌ای که داریم اینه که بریم تو پارک بخوابیم🥀
کریص:خاع باش کاپشن خوبه اوردیم😐
حوری:بریم دیگه
رفتیم نزدیک ترین پارکی که اونجا بود همه یه جا گرفتن خوابیدن من رفتم تو سرسره ها خوابیدم یکی رو نیمکت خوابید چندنفر رو سبزه‌ها🍃
اصلا خوابم نبرد تقریبا اشت خوابم میبرد که سایه یه نفر و دیدم سریع بلند شدم چندتا زد داشتن وسایلامونو میبردن😱شروع کردم داد و بیداد کردن که بقیه بیدار شدن
افتادیم دنبال دزدا😐🤞🏿
نفصم گرفت نشستم رو چمن‌ها بقیه رفتن بهشون‌نگاه کردم و زدم زیر خنده...


#ادامه.دارد🥀
دیدگاه ها (۱)

#ی.قاتل.عاشق#پارت.هجدهماز زبون #سیلداسیلدا:ددززدددد بگیییریی...

#ی.قاتل.عاشق#پارت.نوزدهماز زبون #مبینابا هزار بدبختی گدایی ...

#ی.قاتل.عاشق#پارت.شانزدهماز زبون #مبینارفتیم نشستیم تو هواپی...

#ی.قاتل.عاشق#پارت.پانزدهماز زبون #سیلداسیلدا:خوب پس ساعت 6 ت...

Part=12ول چرا چرا کایا رو ول نکرد و بره‌ دنبال یکی دیگه«هان ...

رمان جیمین ( سایه عشق)

دختر سایهPart=16منو یاد چیز های خوبی نمی نداخت ولی بغلم کرد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط