ادامه پارت قبل...

سوهی:دست خودم نیست واقعا حتی فکرش منو اذیت میکنه...نمیدونم... نمیدونم چطور ازش خلاص بشم...
جونگکوک:تو چشام نگاه کن...
سوهی:به چشماش نگاه کردم...چرا چشماش از ماه قشنگتره اون تیله های سیاه گرد که از ماه بیشتر میدرخشن...چرا اینقدر قشنگن...چرا وقتی بهشون نگاه میکنم همه ی مشکلات و غم هامو فراموش میکنم...مگه چی دارن که اینقدر رو من تاثیر دارن...
جونگکوک:اروم باش...
سوهی:چرا فقط تو اینقدر خوب میتونی منو اروم کنی؟
جونگکوک:یا خدا اولین باره اینو میگفت...چه ذوقی کردم...: چون بهتر از هر فرد دیگه ای میشناسمت
سوهی:وقتی به چشاش نگاه میکنم دیگه نمیتونم نگاهمو به جای دیگه ببرم کل نگاهم کل چیزی که میبینم دیگه فقط اون چشماشه...:چشات چرا اینقدر قشنگن
جونگکوک:شاید چون تو بهشون نگاه کردی...
سوهی:از ماه بیشتر میدرخشن
جونگکوک:این تاثیر نگاه درخشنده ی توعه
با احساس به چشام نگاه میکرد ...گرفتم کشوندمش و بغلش کردم و موهاشو نوازش دادم
جونگکوک:اروم باش...
یهو بارون زد...اونم چه بارون شدیدی
جونگکوک:انگار بارون هم میخواد با صدای قشنگش تو رو اروم کنه
سوهی:اما تنها کسی که تونست ارومم کنه تویی
جونگکوک:دوست دارم...
با تعجب ازم جدا شد و با چشم های گنده شده بهم نگاه میکرد
دیدگاه ها (۱۷)

هووووووو همه بیاید وسططططط

اگه تفاوت رو دیدید به منم بگید...جیمین گفته این عکسش شبیه ای...

#رمان #اسمان_شب #BTS #part:۷۴سوهی:الانم پای من رو ول کن چون ...

ادامه پارت قبل

مست خون ( پارت ۲۴ )

#Gentlemans_husband#season_Third#part_281حالا اینه رفتار پدر...

مست خون ( پارت ۲۰ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط