part 4

ویو یوری =
داشتم با جونگین حرف میزدم که یهو اون پسره که تو حیاط بهم خرد و خوردیم زمین دیدم ....صورتش خونی بود ...فک کنم همون قلدرا زدنش ...
یوری = تو پسرای کلاسو میشناسی ...
جونگین= اره ...ببین یه پسره با موهای بلوند اونجا نشسته....اون فیلیکسه ...
یوری = جالبه ....اونی که صورتش خونیه رو میشناسی ...
جونگین = اره ...اون هانه ...لابد دوباره کاری که اونا خواستن رو انجام نداده ...
یوری = راستی اسم اون اکیپ چیه...
جونگین = اون قلدرا ....اون سر دستشونه ....بنگ چان ...اونیکی بغل دستش نیکیه ...اونوریم یونجون ...
یوری = با سر دستشون حال نمیکنم ....
جونگین = هیچکس حال نمیکنه ... در واقع همه ازش میترسن ...
ویو یوری =
جونگین همینطور داشت دونه دونه بچه هارو معرفی میکرد....که یهو یه پسر جذاب اومد کنار جونگین واستاد و یه پس گردنی زد بهش ....
هیونجین= هی پسر چطوری ...
جونگین = سلام هیون ...خب یوری ایشون ...///هیونجین نذاشت جنگین ادامه بده ///
هیونجین = من هوانگ هیونجین هستم...میتونی هیون صدام کنی ...
یوری = سلام خوشبختم ....
هیونجین = همچنین ...///رو به جونگین میکنه // امار میدی بچه //
یوری = نه ...من ازش خواستم بچه ها رو بهم معرفی کنه ...
هیونجین = پس تازه واردی ....
یوری = اره ....
هیونجین= نگران نباش تازه وارد ...هواتو دارم ... /// یه چشمک خوشگل به یوری میزنه و میره///
دیدگاه ها (۸)

part 5

part 6

part 3

part 2

عشق غیر منتظره پارت 19

پارت ۵۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط