پارت¹¹
پارت¹¹
ویو هانا
به هوش اومدم که دیدم هنوز روی مبل نشسته
+ببخشید میشه کمکم کنید بلند شم خیلی کمرم در میکنه
×الان ازم کمک خواستی(با صدای کلفت)
+بله،میشه
×چرا که نه
نزدیکم شد منو توی بغلش گرفتو روی مبل گذاشتم،پرسیدم
+میشه بگم شما کی هستین؟
×نه
+اسمتون هم نباید بدونم؟
×نه
+اینجا چیکار میکنید؟
×به خودم مربوطه
+کارتون اینجا چیه؟
صورتشو نزدیک صورتم کرد
×برای گرفتن تو اومدم
+چ.چ.چ.ی.ی
×همونی که شنیدی
+گر.فت.ن م.م.ن
×ارع
نفسای گرمش به صورتم میخورد و منم بیشتر میترسیدم،سعی کردم بلند شم ولی کلا بدن قویش و دست قدرتمندش روی بدنم بود،حتی یه حرکت کوچیکم هم نتونستم بخورم،خون تو رگام خشک شده بود و اونم بیشتر بدن قویشو روی من مینداخت
×ترسیدی؟
×الان کاری میکنم که نترسی
کمی نزدیکتر شد از قبل بدتر ترسیدم تنها کاری که کردم فقط بلند جیغ زدم
بلند شدو لباشو روی لبام گذاشت که من ساکت بشم که واقعیت ساکتم شدم منم ساکت موندم که ببینم که کارش تموم میشه،چون که هرچی تلاش میکردم بیشتر اذیت میشدم
ویو جیمین
بعد ده دقیقه بحث کردن با دخترا داخل ماشین نشستم ولی هنوز دخترا جلوی در وایساده بودنو داخل نمیرفتن
تا اینکه گارسون با یه شیشه بزرگ به سمت ماشین اومد به شیشه ماشین ضربه کوچیکی زد (به نشونه شیشه رو بده پایین)
منم شیشه رو پایین دادمو بهش گفتم من فردا برای دیدن دوستم میام،پس بدرود
~از ملاقات باشما خوشبختم مصتر پارک
-همچنین،ولی یه سوال از کجا اسم منو میدونی
~اقا گفتن
-احا پس باشه میبینمت
~همچنین
توی راه یه لیوان کوچیک خوردم ولی زیاد نخوردم که حالم بد بشه
بگذریم وقتی وارد خونه شدم تنها چیزی که دیدم یه نامه روی میز بود
روی نامه نوشته بود
.............
این قسمت بد جور اسمات بود
ولی من پشتشون هستمو سانسور کردم
هرچند به شرط نرسیده بود ولی مشکلی نداره
۱۱لایک پارت بعد
ویو هانا
به هوش اومدم که دیدم هنوز روی مبل نشسته
+ببخشید میشه کمکم کنید بلند شم خیلی کمرم در میکنه
×الان ازم کمک خواستی(با صدای کلفت)
+بله،میشه
×چرا که نه
نزدیکم شد منو توی بغلش گرفتو روی مبل گذاشتم،پرسیدم
+میشه بگم شما کی هستین؟
×نه
+اسمتون هم نباید بدونم؟
×نه
+اینجا چیکار میکنید؟
×به خودم مربوطه
+کارتون اینجا چیه؟
صورتشو نزدیک صورتم کرد
×برای گرفتن تو اومدم
+چ.چ.چ.ی.ی
×همونی که شنیدی
+گر.فت.ن م.م.ن
×ارع
نفسای گرمش به صورتم میخورد و منم بیشتر میترسیدم،سعی کردم بلند شم ولی کلا بدن قویش و دست قدرتمندش روی بدنم بود،حتی یه حرکت کوچیکم هم نتونستم بخورم،خون تو رگام خشک شده بود و اونم بیشتر بدن قویشو روی من مینداخت
×ترسیدی؟
×الان کاری میکنم که نترسی
کمی نزدیکتر شد از قبل بدتر ترسیدم تنها کاری که کردم فقط بلند جیغ زدم
بلند شدو لباشو روی لبام گذاشت که من ساکت بشم که واقعیت ساکتم شدم منم ساکت موندم که ببینم که کارش تموم میشه،چون که هرچی تلاش میکردم بیشتر اذیت میشدم
ویو جیمین
بعد ده دقیقه بحث کردن با دخترا داخل ماشین نشستم ولی هنوز دخترا جلوی در وایساده بودنو داخل نمیرفتن
تا اینکه گارسون با یه شیشه بزرگ به سمت ماشین اومد به شیشه ماشین ضربه کوچیکی زد (به نشونه شیشه رو بده پایین)
منم شیشه رو پایین دادمو بهش گفتم من فردا برای دیدن دوستم میام،پس بدرود
~از ملاقات باشما خوشبختم مصتر پارک
-همچنین،ولی یه سوال از کجا اسم منو میدونی
~اقا گفتن
-احا پس باشه میبینمت
~همچنین
توی راه یه لیوان کوچیک خوردم ولی زیاد نخوردم که حالم بد بشه
بگذریم وقتی وارد خونه شدم تنها چیزی که دیدم یه نامه روی میز بود
روی نامه نوشته بود
.............
این قسمت بد جور اسمات بود
ولی من پشتشون هستمو سانسور کردم
هرچند به شرط نرسیده بود ولی مشکلی نداره
۱۱لایک پارت بعد
۹.۵k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.