na Kurukawaᵖᵃʳᵗ⁴
na Kurukawaᵖᵃʳᵗ⁴
ا/ت و میرا رفتن داخل رستوران که ناگها ا/ت ایزانا را روی سکو وسط رستوران دید
ذهن ا/ت: یا خدا ایمان می اوردم به مایکی دورایاکی خوار این اینجا چه شکری میخورههه؟؟؟ چرا الان که دیگه داشتم فراموشش میکردم؟
«ایزانا ا/ت رو میبینه»
ذهن ایزانا: وای خدای من، چقدر خوشگل تر شده، الهی قربونت برم ملکم، الحق که ملکه بودن مال توعه صبر کن، داری چه شکری میخوری، تو بهش سیلی زدی. چطوری تونستم به اون صورت قشنگش سیلی بزنم، اهورامزدا لعنتم کنه
میرا: ا/تی چیش....... ~نگاه ا/ت رو دنبال میکنه~
ذهن میرا: یاح یاح یاح، خدایا نقشم گرفت دمت گرم که تونستی برام ادرس ایزانا را برام گیر بیاری شوتا، وقت رسوندن دو تا مرغ عشق جدا شده بهم برسونم، نگا چطوری بهم نگاه میکنن، قربون تفاوت قدیتون بشم، کوتولم، و طبق برنامه ریزیم باید میزی که رزو کرده باشم یه میز با سکو فاصله داشته باشههه، ایشالا که نقشم میگیرع😏
#ادمین:اقا ایزانا با یه کت و شلوار ژداب روی سکو ایستاده بود و یه ویالون دستشه #
•ا/ت و ایزانا دو دقیقه چشم تو چشم بودن و ا/ت دست میرا رو گرفت و برد سر میز رزو شده که تازه فهمید میز یه جورایی تو حلق سکو هست•
ا/ت: میرایاا🤨🤨
میرا: وایی چه اتفاقی، من نمیدونستم که😅🫢
ا/ت: تو شکر اصافی خوردی
«میرا نگاهش رو برد یه سمت دیگه»
~ا/ت رفت سمت میز سفارشات و اینای رستورانا~
ا/ت: سلام میخواستم میزم رو عوض کنم
اون اقا: حتما میز شماره ی.....
میرا از پشت سر ا/ت: 👎👎👎👎🙅🏻♀️🙅🏻♀️
اقا: متاسفانه میزمون پر شده
ا/ت: یعنی چیی؟
اقا: متاسفم خانم
ا/ت: اوف، باشه ممنونم
ا/ت رفت نشست سر میز
میرا: دمت گرم اقا
اقا: اوکیه
~میرا رفت کنار ا/ت نشست~
(ا/ت و میرا سفارش دادن و سفارششون رو اوردن و ناگهان همه ی چراغ ها خاموش شد و ایزانا شروع به نواختن کرد)
&ادمین:اهنگ i'm inlove witha fairlytail رو تصور کنین&
=ایزانا تمام مدت به ا/ت خیره شده بود=
٪اهنگ تموم شد و اهنگ Indial-love story پلی شد و ایزانا از سکو پایین اومد و احترام پرنسی گذاشت و دستش را جلوی ا/ت دراز کرد ٪
ایزانا: افتخار میدید، ای زیباترین ملکه ی گیتی
ذهن میرا: یاح یاح برو بریم
میرا پاش رو زد به صندلی ا/ت و صندلی و خود ا/ت نزدیک به افتادن بود که ایزانا دستش را دور کمر ا/ت حلقه میکنه و سمت خودش میکشه
ایزانا: اینو به عنوان بله برداشت میکنم
ا/ت: یدقیقه...
ـــــ ایزانا ا/ت رو روی سکو میبره و شروع به رقصیدن میکنن و بدن هاشون هماهنگ حرکت میکنن و همه ی نگاها با تحسین روی انها است ــــــــ
ایزانا در گوش ا/ت زمزمه میکنه: دلم واست لک زده بود، ملکم
☆پایان پارت 5☆
ادمین: ال دستم ال شکستتتتتتتتت😭😭😭😭😭
ا/ت و میرا رفتن داخل رستوران که ناگها ا/ت ایزانا را روی سکو وسط رستوران دید
ذهن ا/ت: یا خدا ایمان می اوردم به مایکی دورایاکی خوار این اینجا چه شکری میخورههه؟؟؟ چرا الان که دیگه داشتم فراموشش میکردم؟
«ایزانا ا/ت رو میبینه»
ذهن ایزانا: وای خدای من، چقدر خوشگل تر شده، الهی قربونت برم ملکم، الحق که ملکه بودن مال توعه صبر کن، داری چه شکری میخوری، تو بهش سیلی زدی. چطوری تونستم به اون صورت قشنگش سیلی بزنم، اهورامزدا لعنتم کنه
میرا: ا/تی چیش....... ~نگاه ا/ت رو دنبال میکنه~
ذهن میرا: یاح یاح یاح، خدایا نقشم گرفت دمت گرم که تونستی برام ادرس ایزانا را برام گیر بیاری شوتا، وقت رسوندن دو تا مرغ عشق جدا شده بهم برسونم، نگا چطوری بهم نگاه میکنن، قربون تفاوت قدیتون بشم، کوتولم، و طبق برنامه ریزیم باید میزی که رزو کرده باشم یه میز با سکو فاصله داشته باشههه، ایشالا که نقشم میگیرع😏
#ادمین:اقا ایزانا با یه کت و شلوار ژداب روی سکو ایستاده بود و یه ویالون دستشه #
•ا/ت و ایزانا دو دقیقه چشم تو چشم بودن و ا/ت دست میرا رو گرفت و برد سر میز رزو شده که تازه فهمید میز یه جورایی تو حلق سکو هست•
ا/ت: میرایاا🤨🤨
میرا: وایی چه اتفاقی، من نمیدونستم که😅🫢
ا/ت: تو شکر اصافی خوردی
«میرا نگاهش رو برد یه سمت دیگه»
~ا/ت رفت سمت میز سفارشات و اینای رستورانا~
ا/ت: سلام میخواستم میزم رو عوض کنم
اون اقا: حتما میز شماره ی.....
میرا از پشت سر ا/ت: 👎👎👎👎🙅🏻♀️🙅🏻♀️
اقا: متاسفانه میزمون پر شده
ا/ت: یعنی چیی؟
اقا: متاسفم خانم
ا/ت: اوف، باشه ممنونم
ا/ت رفت نشست سر میز
میرا: دمت گرم اقا
اقا: اوکیه
~میرا رفت کنار ا/ت نشست~
(ا/ت و میرا سفارش دادن و سفارششون رو اوردن و ناگهان همه ی چراغ ها خاموش شد و ایزانا شروع به نواختن کرد)
&ادمین:اهنگ i'm inlove witha fairlytail رو تصور کنین&
=ایزانا تمام مدت به ا/ت خیره شده بود=
٪اهنگ تموم شد و اهنگ Indial-love story پلی شد و ایزانا از سکو پایین اومد و احترام پرنسی گذاشت و دستش را جلوی ا/ت دراز کرد ٪
ایزانا: افتخار میدید، ای زیباترین ملکه ی گیتی
ذهن میرا: یاح یاح برو بریم
میرا پاش رو زد به صندلی ا/ت و صندلی و خود ا/ت نزدیک به افتادن بود که ایزانا دستش را دور کمر ا/ت حلقه میکنه و سمت خودش میکشه
ایزانا: اینو به عنوان بله برداشت میکنم
ا/ت: یدقیقه...
ـــــ ایزانا ا/ت رو روی سکو میبره و شروع به رقصیدن میکنن و بدن هاشون هماهنگ حرکت میکنن و همه ی نگاها با تحسین روی انها است ــــــــ
ایزانا در گوش ا/ت زمزمه میکنه: دلم واست لک زده بود، ملکم
☆پایان پارت 5☆
ادمین: ال دستم ال شکستتتتتتتتت😭😭😭😭😭
۹.۳k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.