دانلود رمان کوچه پس کوچه های پایین شهر
دانلود رمان کوچه پس کوچه های پایین شهر
نویسنده: افسون سرگشته
ژانر: طنز، عاشقانه
مقدمه:
سمیرا برای سیر کردن شکم خودش و راضی نگهداشتن پدر معتادش به جیب بری و دزدی رو آورده.
اون ها توی یه خونه ی قدیمی در حوالی پایین شهر زندگی می کنن که بخاطر محیط بد محلشون و همینطور شغل پر دردسرش لباس های کهنه و مردونه می پوشه.
یه روز جیب یه پسر رو می زنه و با دیدن مدارک توی کیف پول پسر دلش می سوزه و تصمیم می گیره که اون ها رو به صاحبش برگردونه که…
اسمم سمیراست ، ملقب به فلفلی ! حالا چرافلفلی ؟! به خاطر
تیز وفرز بودنم توی دزدی و قدوقوارم که البته به عنوان یک
دختر استاندارده ولی به خاطر شناخته نشدن مجبور به دستکاری توی ظاهرم شدم . کارم پرسه زدن توی معابر
شلوغه . میشه گفت محل اصلی کارم محسوب میشه و تو اینجور جاها پول درمیارم . حقوقم بخورونمیره البته
بستگی به تلاشمم داره ، خودم که راضیم اگه باباهه هم راضی باشه وباکمربند نیفته به جونم . اوایل ازاین کار
خوشم نمیومد ولی بخاطر خواهر کوچیکم که یه جورایی گروگان بابامه مجبور به قبول کردن این کار شدم و
میشه گفت از روی اجبار دست به این کارزدم . هه ! خدایی بابا به این با محبتی دیده بودین ؟که بچشو گروگان
بگیره ودختر جوونشو راهی خیابونا بکنه ؟ بازم جای شکرش باقیه مثل خیلی از همسایه هامون منو وادار به
کارای بدتر نمیکنه البته به ضررش هم هست چون دیگه کسی نیست خرجشو در بیاره . به سرو وضعم نگاهیمیزنم ، یه شلوار گشاد که ازبابا خان بهم به ارث رسیده وخودم سرپاچه هاشو کوتاه کردم که اصلاً از خیاطی
چیزی سرم نمیشه و خودتون عمق فاجعه رو تصور کنین دیگه ، با کت پینه بسته ای که بازم از صدقه سری
بابامه و کلاه بافتنی که زمستونوتابستون باید سرم کنم تاموهای بلندم زیرش مخفی بمونه ، تنها وسیله ای که
مال خودمه کفشای اسپورت مندرسمه که اونم برای دویدن خیلی بدردم میخوره . برای محافظه کاری پشت
لباموهر روز با دوده کمی سیاه میکنم تا سبیل دارباشم و به ی پسر نوجون تازه به بلوغ رسیده شبیه باشم که
البته موفق هم هستم
http://mahroman.xyz/%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%88%da%86%d9%87-%d9%be%d8%b3-%da%a9%d9%88%da%86%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%be%d8%a7%db%8c%db%8c%d9%86-%d8%b4%d9%87%d8%b1/
نویسنده: افسون سرگشته
ژانر: طنز، عاشقانه
مقدمه:
سمیرا برای سیر کردن شکم خودش و راضی نگهداشتن پدر معتادش به جیب بری و دزدی رو آورده.
اون ها توی یه خونه ی قدیمی در حوالی پایین شهر زندگی می کنن که بخاطر محیط بد محلشون و همینطور شغل پر دردسرش لباس های کهنه و مردونه می پوشه.
یه روز جیب یه پسر رو می زنه و با دیدن مدارک توی کیف پول پسر دلش می سوزه و تصمیم می گیره که اون ها رو به صاحبش برگردونه که…
اسمم سمیراست ، ملقب به فلفلی ! حالا چرافلفلی ؟! به خاطر
تیز وفرز بودنم توی دزدی و قدوقوارم که البته به عنوان یک
دختر استاندارده ولی به خاطر شناخته نشدن مجبور به دستکاری توی ظاهرم شدم . کارم پرسه زدن توی معابر
شلوغه . میشه گفت محل اصلی کارم محسوب میشه و تو اینجور جاها پول درمیارم . حقوقم بخورونمیره البته
بستگی به تلاشمم داره ، خودم که راضیم اگه باباهه هم راضی باشه وباکمربند نیفته به جونم . اوایل ازاین کار
خوشم نمیومد ولی بخاطر خواهر کوچیکم که یه جورایی گروگان بابامه مجبور به قبول کردن این کار شدم و
میشه گفت از روی اجبار دست به این کارزدم . هه ! خدایی بابا به این با محبتی دیده بودین ؟که بچشو گروگان
بگیره ودختر جوونشو راهی خیابونا بکنه ؟ بازم جای شکرش باقیه مثل خیلی از همسایه هامون منو وادار به
کارای بدتر نمیکنه البته به ضررش هم هست چون دیگه کسی نیست خرجشو در بیاره . به سرو وضعم نگاهیمیزنم ، یه شلوار گشاد که ازبابا خان بهم به ارث رسیده وخودم سرپاچه هاشو کوتاه کردم که اصلاً از خیاطی
چیزی سرم نمیشه و خودتون عمق فاجعه رو تصور کنین دیگه ، با کت پینه بسته ای که بازم از صدقه سری
بابامه و کلاه بافتنی که زمستونوتابستون باید سرم کنم تاموهای بلندم زیرش مخفی بمونه ، تنها وسیله ای که
مال خودمه کفشای اسپورت مندرسمه که اونم برای دویدن خیلی بدردم میخوره . برای محافظه کاری پشت
لباموهر روز با دوده کمی سیاه میکنم تا سبیل دارباشم و به ی پسر نوجون تازه به بلوغ رسیده شبیه باشم که
البته موفق هم هستم
http://mahroman.xyz/%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%88%da%86%d9%87-%d9%be%d8%b3-%da%a9%d9%88%da%86%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%be%d8%a7%db%8c%db%8c%d9%86-%d8%b4%d9%87%d8%b1/
۳۷.۸k
۰۴ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.