قلب من با تو می تپد📓🩹
قلب من با تو می تپد📓🩹
قسمت نهم:
__________________
*چویا بلند میشه*
چویا:این چه کاری بود کردی کثافت
دازای:او ببخشید نمیدونم چی شد میگم میای خونه من؟
چویا:چی؟ چرا؟
دازای:چون من اشپزی بلد نیستم
*چویا از خنده پخش زمین میشه*
چویا:تو... تو.. به عنوان یه دختر تناسخ پیدا کردی ولی اشپزی بلد نیستی ....وای... وای... دلم..
دازای:باشه خب حالا
*رسیدن به خونه*
دازای :خوابم میاد میخوام برم بخوابم فردا بلند میشیم یه فکری میکنیم
چویا:اوکی منم روی کاناپه میخوابم
نویسنده:خب به این نکته اشاره کنم که دازای و چویا موقع خواب دهنشون باز می مونه
یه فرد ناشناس: خب بریم؟
یه فرد ناشناس دیگه:باشه فقط.. میگم تو بریز توی دهنشون باشه؟ و برای خودمونم نگه دار
اون فرد ناشناس اولیه:باشه
*ریختن یه اکسیر توی دهن دازای و چویا*
ناشناس :اوکی ریختم حالا بیا خودمونم بخوریم بیاد قبل از این دو تا.....
_______________________
خب خب خب 🫧⛓️
به نظرتون اون دو نفر ناشناس کی هستننن؟؟؟؟
ببخشید این پارت کوتاه بود
قسمت نهم:
__________________
*چویا بلند میشه*
چویا:این چه کاری بود کردی کثافت
دازای:او ببخشید نمیدونم چی شد میگم میای خونه من؟
چویا:چی؟ چرا؟
دازای:چون من اشپزی بلد نیستم
*چویا از خنده پخش زمین میشه*
چویا:تو... تو.. به عنوان یه دختر تناسخ پیدا کردی ولی اشپزی بلد نیستی ....وای... وای... دلم..
دازای:باشه خب حالا
*رسیدن به خونه*
دازای :خوابم میاد میخوام برم بخوابم فردا بلند میشیم یه فکری میکنیم
چویا:اوکی منم روی کاناپه میخوابم
نویسنده:خب به این نکته اشاره کنم که دازای و چویا موقع خواب دهنشون باز می مونه
یه فرد ناشناس: خب بریم؟
یه فرد ناشناس دیگه:باشه فقط.. میگم تو بریز توی دهنشون باشه؟ و برای خودمونم نگه دار
اون فرد ناشناس اولیه:باشه
*ریختن یه اکسیر توی دهن دازای و چویا*
ناشناس :اوکی ریختم حالا بیا خودمونم بخوریم بیاد قبل از این دو تا.....
_______________________
خب خب خب 🫧⛓️
به نظرتون اون دو نفر ناشناس کی هستننن؟؟؟؟
ببخشید این پارت کوتاه بود
۱۰.۴k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.